سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
نویسندگان وبلاگ
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 18
کل بازدید : 206421
کل یادداشتها ها : 111
خبر مایه


شام چهارشنبه سوری
بین مردم مرسومه که در این شب شام سبزی پلو ماهی وکوکو سبزی و دلمه وانواع آش از جمله آش رشته می پزن و بعد از شام شب چره ای با آجیل شیرین و انواع مغزها مانند گردو و بادام و فندق و کشمش و خرما و قیسی انجیر باسلوق و شیرینی جات ساده دارن . فقط باید از اسراف و تبذیر و زیاده روی پرهیز کرد . این مراسم بزرگترین حسن اش به سادگی و بی آلایشی اش هستش ... قرار نیست برای تهیه و تدارک این چیزها خانواده ها متحمل زحمت وهزینه زیاد بشن . خوشبختانه و خدا رو شکر با تلاش های نیروی انتظامی تقریبا دو ساله که از وحشیگری و لاابالیگیری بعضی از افراد مزاحم و سودجو کمتر شده و دیگه از افراطیگری و انفجارهای مهیبی که از اوایل بهمن ماه ! شهر تهرون و ایضا چهار ستون بدن ما رو می لرزوند خبری نیست ...
آجیل چهارشنبه سوری آجیل چهارشنبه سوری ریشه در آئین باستان دارد، این آ جیل مشکل گشا معمولاً از هفت نوع میوه خشک تشکیل شده است. در خراسان آجیل چهارشنبه سوری بی نمک است مانند انجیر، کشمش، خرما، خشکه توت، فندق، پسته و بادام خام که خوردن این هفت آجیل بی نمک در آن شب شگون دارد. در روستاهای ارومیه کشمش، مویز، گردو، بادام، سنجد، خرما، انجیر، شیرینی، آب نبات، آینه و سکه قرار می دهند و همه چراغ ها را روشن می کنند.
در برخی شهرهای ایران بازارها را در شب چهارشنبه سوری چراغانی می کنند و به طور کلی در سراسر ایران آجیل چهارشنبه سوری مجموعه ای است از دانه های خشک و میوه های خشک.اسپندسوزی در بسیاری از شهرها و روستاهای ایران و چه بسا در همه جای این سرزمین که این آئین را گرامی می دارند در آتش چهارشنبه سوری اسپند می ریزند تا چشم بد و آفات و بلایای زمینی و آسمانی را از خود دور کرده باشند. دود کردن و بخور دادن ریشه در آئین باستان دارد و از دیرباز اقوام آریایی با دود و بخور رابطه ای معنوی و اسطوره ای داشته اند، آتش و دود و دعا و بخور هماره دیوان و اهریمنان و آفات اهریمنی را از زندگی و خانه و کاشانه آریایی می رمانده است...

شام چهارشنبه سوری
آش چهارشنبه سوری، آش مراد است، این باور دیرینه ایرانی است که در بسیاری از جاهای ایران در شب یا روز چهارشنبه سوری آش می پزند و نذر می کنند. در خراسان به جای آش چهارگونه پلو می پزند؛ رشته پلو، زرشک پلو، عدس پلو و ماش پلو. در برخی شهرهای آذربایجان نیز به جای آش، پلو می پزند، در ارومیه کوفته می پزند و در بندرعباس پس از خوردن شام در سفره نان و پیاز و نمک می گذارند و آن را در لیف درخت خرما قرار می دهند و تا بامداد روز چهارشنبه دست به آن نمی زنند تا خیر و برکت از خانه شان نرود. مردم بندرعباس حلوا و کلوچه مخصوص درست می کنند و در اصفهان آش رشته می پزند و آن را به همسایه ها می دهند. در مازندران در شب چهارشنبه سوری زنان گندم خیس می کنند و روز چهارشنبه با آن و چند گونه سبزی صحرایی آش می پزند و به آن کال چارشنبه گندم آش می گویند.

شام نوروزی
از دیرباز اقوام ایرانی بر این باور بوده اند که برای شب نوروز، شام ویژه ای باید تهیه کنند زیرا سالی که گذشته سال تلاش و کار بوده و در آستانه سال نو و حضور نوروز هنگامه آسایش و آرامش و شادی و بهره وری از دست رنج یکساله است. خراسانی ها در شب نوروز سبزی پلو و ماهی پلو و پلو مرغ و کوکو می خورند و بیشتر اقوام ایرانی رسم دارند که شب نوروز و یا ظهر نوروز ماهی و سبزی پلو بخورند.

سفره نوروزی
همه اقوام ایرانی در شب نوروز و تحویل سال یا ساعتی پیش از آن و یا در بامداد نوروز سفره نوروزی می اندازند. چگونگی گستردن سفره نوروزی به طور کامل چنین است: سفره سپید رنگ که در بالای آن آینه را قرار می دهند که گرد باشد و گردی آن نشان از آن دارد که جهان بی پایان است. در پیرامون آینه یک یا چند شمع یا چراغ به شمار افراد خانواده روشن می کنند که شعله نشان از فروغ ایزدی دارد. روی آینه تخم مرغی می گذارند که نمودی از تخمه و تبار است و در جلوی آینه مشتی گندم که نشان از رزق و روزی است و در سوی دیگر سفره نانی می گذارند که برای برکت سفره است و در سمت دیگر ظرفی لبریز از آب که در آن چند قطره گلاب نیز ریخته شده باشد.
در کنار جام آب، کوزه ای نو و آب ندیده که تازه آب در آن ریخته اند می گذارند و تا لحظه سال تحویل از آن برنمی دارند و در این کوزه چند برگ انار یا نارنج می اندازند. در برخی مناطق ایران ماهی را درون کاسه آب می اندازند و جلوی آینه قرار می دهند. اسپند رنگ شده، جامی از شکر ، شیر، ماست، پنیر، کره تازه، گل نرگس، سنبل، باقلا و سکه و شیرینی و آجیل و میوه نیز در اطراف سفره قرار می دهند.


چهارشنبه آخر سال از زمانهای قدیم در اردبیل به " گل چهارشنبه " مرسوم است زیرا همه خانه‌ها دراین روز مثل گل پاکیزه شده و برخلاف چهارشنبه قبل از آن که به " کول چهارشنبه " یعنی چهارشنبه خاکستر معروف است زیبا و شادی آفرین می‌باشد.

از رسوم زیبایی که از سال‌ها قبل در" چهارشنبه سوری " دراین استان رواج دارد بردن هدایایی از سوی خانواده‌ها طی مراسم خاصی به خانه دختران شوهر رفته است.

در زمان‌های نه چندان دور خانواده‌ی پدری هدایای خریداری شده را به همراه غذای مخصوص در سینی بزرگی قرارداده و روی آن را با پارچه‌های رنگی تزیین و به خانه فرزندان دختر می‌فرستادند ولی این رسم هم‌اکنون با شیوه‌ای ساده و متفاوت با گذشته انجام می‌گیرد.

در گذشته نه چندان دور درشب " چهارشنبه سوری " پس از صرف شام سفره مخصوص این شب پهن می‌شد که طبق رسم در این سفره خشکبار، شیرینی قرارداده و با شمع‌های رنگین که درآن زمان ساختن آن مخصوص اردبیل است سفره را مزین می کردند.

طبق این سنت دیرینه " پسران جوان دراین شب کمربندهای پارچه‌ای یا دستمال خود را از روشنایی بام‌ها و یا پنجره همسایه و یا اقوام خود آویزان کرده و صاحب خانه بدون انکه درصدد شناسایی انان باشند هدایای به پارچه می‌بست." این آیین بیشتر توسط جوانانی انجام می‌شد که به دختری علاقمند بوده و به آرزوی وصلت با او برای " قورشاخ آتماق "یعنی دستمال انداختن به خانه دختر رفته و با این نیت درباره آنچه که به دستمال یا کمربند آنان بسته می‌شد تعبیراتی می‌کردند.

."برخی سالخوردگان منطقه هنوز هم معتقدند که چون شنیدن سخنان بد و یا خوب درشب "چهارشنبه سوری " در زندگی فرد شنونده تاثیر دارد ، دراین شب نباید سخنان ناامیدکننده ای درمیان افراد خانواده‌ها رد وبدل شود.

همچنین بر اساس یک سنت دیرینه همانگونه که افراد شب " چهارشنبه سوری " از روی آتش می‌پرند در سال‌های نه چندان دور صبح چهارشنبه از روی آب جاری و نهرهای روان می‌گذشتند که این رسم در منطقه به آیین " نو اوستی " مشهور بود.

درشب چهارشنبه سوری اغلب خانواده‌های ساکن درمنطقه غذاهای مخصوصی متشکل ازماهی و برنج تدارک می‌بینند.
 

آئین های چهارشنبه سوری یا شب چهار شنبه آخر سال در 2 قسم است :

یک قسمت از آن عمومی و مشترک در میان تمامی مردم ایران است و قسمت دیگر آئین های مخصوصی است که در یکی دو قرن اخیر مردم آنها را بنیاد نهاده اند .

ازجمله چیزهایی که حتما باید د رشب چهارشنبه سوری بخرند آئینه است که مظهر صمیمیت و یکرنگی است و دیگری کوزه که جای آب است ، آب مظهرپاکی است و بعد اسپند برای دفع چشم زخم .

آتش افروزی بزرگترین سنت در جشن چهارشنبه سوری است در غروب آفتاب گبه های هیزم را روی هم می گذارند دوره هم جمع می شوند خورشید که فرو رفت توده های هیزم به آتش کشیده می شوند گویی می خواهند آتش فروزنده را جانشین خورشید تابنده کنند.

بلاگردانی در این جشن با کوزه شکستن واسپند دود کردن انجام می شود . ایرانیان که جشن نوروزیشان به هنگام نوکردن همه مظاهر زندگی د رمسیر نو شدن طبیعت است چهارشنبه سوری را فرصتی می شمارد تا قضا و بلا را از خود دور کنند با آتش و آب . بوی خاص اسپند ،خاصیت شدید گندزدایی دارد و به همین دلیل در بیشتر سنتها ومراسم از آداب اصلی می باشد وو به گاه چهارشنبه سوری بر آتش می ریزند تا چشم بد را از خود دور سازند .

تخم مرغ شکنی از بازیهای مخصوص چهارشنبه سوری است که ویژه کردستان و نواحی کرد نشین است .
شال اندازی درمناطق غربی و شمال غربی ایران معمول است .
یکی دیگر از مهمترین رسوم جهارشنبه سوری بخت گشایی است. دختران دم بخت آداب گوناگونی را انجام می دهند که مهمترین آن فال گوش است و فال کوزه که همراه با ترانه هاست .
آجیل این شب که در بین اقوام مختلف بصورت آجیل بی نمک است و هر منطقه در ایران آنچه را از محصولات خشکبار بیشتر دارد آماده می سازد.

آش چهارشنبه سوری :
در شب و روز چهارشنبه سوری د ربیشتر مناطق ایران آش می پزند . این غذا مجموعه ای از همه دانه ها ، سبزیها و مواد غذایی را با خود دارد بدان امید که در سال آیند ه برکت بر روزیشان باشد .
در لاریجان در شب چهارشنبه سوری آش می پزند که 7نوع بنشن ،7 جور سبزی و 7 قسم ترشی در خود دارد و آش 7 ترشی نام دارد.
د ربندر عباس حلوا و کلوچه مخصوص در این شهر می پزند تا روز چهارشنبه سوری به بچه هایی که در طلب آن به در خانه ها می آیند بدهند .
د رضمن در شب چهارشنبه سوری افرادیکه مراد و آرزویی دارند آش می پزندبنام آش ابودردا که دانه ها و مواد اولیه آش را از راه قاشق زنی گرد می آورند .
مشهورترین پیک نوروزی حاجی فیروز است که درشهرها و روستاها راه می افتد و دایره می زند و در شب و روز چهارشنبه سوری ،شعرهای شادی آور می خوانند و مژده رسیدن نوروز را می دهند .
چهارشنبه سوری در ایران باستان ،یاد آور پاکیزگی و محیا شدن برای تحویل سال با افکار و روحیه ای نو بوده است .


کوزه شکنی :
یکی دیگر از مراسم مخصوص چهارشنبه سوری آن بوده که کوزه کهنه ای را برمی داشتند و در آن مقداری نمک و ذغال و سکه ده شاهی می انداختند و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر می چرخاند و نفر آخری آن کوزه را از پشت بام ، به کوچه می افکند و می گفت :درد و بلای ما بـِرَه توی کوزه و بـِرَه توی کوچه

آجیل چهارشنبه سوری :
رسمی که از قدیم در ایران متداول است ، تهیه و خوردن آجیل چهارشنبه سوری است . این آجیل شور و شیرین ، مانند آجیل مشگل گشاست؛ یعنی علاوه بر مواد اصلی بو داده ی شور و شیرین، مانند آجیل، برگه هلو و زردآلو ، قیسی ، کشمش سبز ، مویز ، باسلـُق ، پسته و بادام ، فندق بو نداده ، نقل ، شکر ، پنیر ، و مغز گردو هم اضافه می کنند. تهیه این آجیل را برای استجابت یک مراد نذر می کنند . خوردن این آجیل در شب چهارشنبه سوری ، به اعتقاد مردم باعث شگون و خوش یمنی است.
فالگوش :
دیگر از مراسم مربوط به چهارشنبه سوری ، فالگوش ایستادن است ؛ بدین معنی که کسانی که حاجتی دارند ، نیت می کنند و سر چهار راه یا در معبری فالگوش می ایستند و به حرف نخستین عابری ، که از کنارشان می گذرد توجه می کنند و هر کلام که از دهان او درآید در استجابت مراد خود به فال بد یا خوب می گیرند ، اگر گفته عابری موافق با آرزوی صاحب حاجت باشد آن آرزو را برآورده شده می دانند.بعضی ها به جای رفتن به چهارراه و معابر ، این کار را در پشت در اطاق هم انجام می دهند و نخستین سخنی که از پشت در اطاق شنیدند به فال بد و یا خوب در اجابت حاجتشان فرض می کنند.

درحوالی چهارشنبه سوری
 
وندال ها می آیند! این می تواند جنجال برانگیزترین و پرجاذبه ترین تیتر برای جذب چشمان هر خواننده ای باشد. اما وندال ها لابد حالا آزادانه و بی پروا در شهر که نه در تمام کوچه پس کوچه های ثانیه های به تحلیل افتاده اسفند به یک بهانه اتفاقاً ملی و سنتی، بین هر جمعیتی می گردند و هرآنچه که نباید بکنند می کنند که ساده ترین آن انفجارهایی است که لابد شما را به یاد چهارشنبه سوری می اندازد.
اما زن بارداری که در شیرین ترین رؤیاهای بچه دارشدن خود غرق است و ناگهان یک «سیگارت» و یا هر موادمنفجره لعنتی دیگری که قدرت ویران کردن شیشه های اتومبیل های اطراف را دارد، کنارپایش منفجرمی شود، چطور؟
جمعه، هفدهم اسفندماه هزاروسیصدوهشتاد. تهران. حوالی نمایشگاه بین المللی ـ توبگو بین الوطنی ـ تهران. سیزدهمین فروش بهاره به گمانم چنین عنوانی دارد. به انبوه جمعیت خوش آمدید. نه اشتباه نکنید. اینجا مسابقه فوتبال درکارنیست. این سروصدا هم اصلاً به یک حادثه «اکشن» داغ مطبوعاتی ارتباطی ندارد. این صدا، صدای انبوه دستفروشان و دوره گردان و وامانده های آخرسالی است که جمعیت، مورچه سان درهای و هوی دروغهای به ناچار، اما آبدار و سوداگرشان گم شده است.
به ازدحام خوش آمدید. ازدحام بی شمار مردمان گردآمده در اینجا که ازدرو دیوار سالن ها و غرفه ها و محوطه نمایشگاه بالامی روند.باما به میان این مردم که در این گزارش نامشان را «جماعت عصرجمعه» گذاشته ایم، بیایید.
اول شما را به میهمانی صداها می بریم. صدای درهم دستفروشان:
ـ آلمانی، ژاپنی، فرانسوی... فقط دویست تومان!
ـ هزارتومان... هزارتومان... بخاطر مبارزه با گران فروشی (لطفاً با لهجه بخوانید. کدام لهجه مهم نیست!)
ـ سیگارت... سیگارت بدم آقا... سیگارت هفتصدتومان...
ـ شب عیداست و ما لختیم، اما شماها شادید... (دایره زنی می خواند)
ـ شیش تاش هزارتومان... فقط هزارتومان... شیش تا جوراب هزارتومان...
ـ کمربند بدم... کمربند بدم... فقط هفتصدتومان... حراج آخرسال...
ـ فشفشه ـ فشفشه ـ شیش تاش پونصدتومان... فش فشه
ـ خانه دار، بچه دار، شب عیده... بلوزیادت نره... آقاجان... خانم جان
ـ اسفند... اسفندبدم... اسفند...
ـ کفش... آقا کفش دارم... خانوم کفش دارم...
ـ ... پانصدتومان... پانصدتومان (به دلیل شؤونات اخلاقی از بردن نام کالا معذوریم) پانصدتومان... پانصد...
ـ ارباب خودم سامبلی بلیکم... ارباب خودم بزبزقندی (مردی می خواند که لباس سرخ رنگ زنانه ای به تن کرده است و شکم مصنوعی برای خود ساخته است و با دایره می خواند)
ـ هنوز تو این زمونه... دل من و تو خونه... هرگز باورنداشتم... (گروه کوچک ارکستری متشکل از سنتور وضرب و خواننده و گردآمدن مردم و پول ریختن برای این هنرمندان وامانده)
ـ بیا این ور بازار... هرچی بخوای دویست تومان... بیا این ور بازار
ـ تیشرت بدم هزار و پانصد... آقاجان هزاروپانصد... سرت بی کلاه نمونه، آبجی هزاروپانصد...
ـ خانوم توروخدا ازمن چسب زخم بخرین... آقا توروخدا ازمن چسب زخم بخرین...
بامب…
و ناگهان صدایی فراتر از صدای تلق تلوق نارنجکهایی که لااقل پیش از ترکیدن سوتی می زنند و دیگر به آن عادت کرده بودیم، یا صدای «سیگارت»هایی که جوانان تازه به بلوغ رسیده دائماً کنارپای دخترکان دم بخت می ترکانند و گه گاه صدای جیغ آنها را درمی آورد. اما این صدا، صدای جدیدی است که امسال هرچند لحظه یکبار دل هرانسانی را می لرزاند چه برسد به قلب گنجشکان شاداب از بهار درراه.
بامب…
و ناگهان خاموشی... و صدای جیغ یک زن باردار. چشمان گیج و منگ به دنبال صاحب جیغ می گردند. آهان! آنجاست. صدا از یک خودرو پیکان قرمزرنگ تروتمیز شنیده شد. هجوم آدمها و من به سمت خودرو. شیشه های طرف راست خودرو خردشده اند. زن صدمه ندیده، جز هراس و وحشت زدگی. خورده شیشه ها را مادر از دستش جدامی کند.
نه الحمدالله یک بریدگی ساده است. راننده چطور؟ راننده سروصورتش زخمی است. زخم کاری. انگار شیشه در سمت راننده نازک تربوده است که به صورت راننده بیچاره پاشیده است و خون از سروصورتش سرازیراست. مثل همیشه جمعیت تابع احساسات است و دست پاچه. ناگهان از سمت مخالف ما، جوانکی رنگ پریده و بیچاره را کت بسته، دونفر به اصطلاح مأمور انتظامات با خود می برند و از روبروی ما می گذرند، هرکسی دشنامی نثارش می کندو فحشی حواله اش. فایده ای ندارد. باید هرچه زودتر راننده را به بیمارستان منتقل کرد. سراغ جوانه زن باردار می روم:
ـ چیزیتون که نشده؟
ـ نه فقط پالتوم پاره شده؟! (هراسان و با نگاهی هنوز مبهوت، انگار که چیزی به خاطرش رسیده باشد، روبه مادرش می پرسد) بچه... بچه چیزیش نشده باشه؟
ـ خانوم بهتره شما هم بیمارستان برید! (مردی به مادرش می گوید)
ـ خدا لعنتشون کنه، آخه چه حظی از این مردم آزاریشون می برن؟!
***
ـ بمب...
هرآن دراین روزها می توانید این وحشتناک صدای دلهره آور را درهرکوچه، خیابانی بشنوید. این سور چهارشنبه سوری است که همگان میهمان آنیم و وندال ها میزبانان نادانی که حتی خود متوجه عمق خسارت و زیانی که به روح و روان این روزها بسیار گرفتارمان می زنند، نیستند. آنها غریبه های از مریخ آمده نیستند. آنها فرزندان و جوانان من و شمایند که هرچه صدای موادمنفجره آنها مهیب تر و دلهره آورترباشد، افتخار و غرورشان پیش همسن و سالانشان بیشتراست. چه کسی این آخرین موادمحترقه را دراختیار آنان قرارمی دهد؟ چگونه آنها به همین راحتی به این گونه مواد دست پیدامی کنند؟
چرا آنها آسایش پیش از نوروزمان را ویران می کنند؟ آیا این هم نوعی نشان دادن اعتراض است؟ دراین آشفته بازار سیاسی، اقتصادی، گرفتن پاسخ این سؤالات احتمالاً محال است!
معصومه وروانی

چهارشنبه سوری
باورهای بخت گشایی
سفال شکنی با نیت از بین رفتن بدیها و ناراحتی ها، فال گوش ایستادن به منظور گرفتن جواب نیت خود، پریدن از روی بوته آتش، پختن آش بنشن و چهار رنگ پلو و خوردن آجیل مخصوص چهارشنبه سوری به نیت حل شدن مشکلات، از جمله مراسم چهارشنبه سوری است. اما خانواده هایی که دختر دم بخت دارند، علاوه بر این مراسم، در این روز بنا بر آداب و رسوم شهر خود، مراسمی را برای بخت گشایی دختران خود انجام می دهند:
•  در برخی از شهرهای ایران رسم است که بعد از ظهر روز چهارشنبه سوری، دختران دم بخت لباسهای تازه و مخصوصی را که برای این روز تهیه کرده اند، می پوشند و پس از آراستن خود، با یک عدد تخم مرغ و کوزه ای کوچک سرچشمه آب می روند و پس از تفریح و شادمانی در کنار نهر، تخم مرغ خود را سرشکن می کنند و بعد از خالی کردن سفیده، زرده آن را می خورند و با پوسته تخم مرغ که به صورت کاسه در آمده است از چسمه آب بر می دارند و بعد از نیت کردن از آن آب می نوشند و کمی هم بر سر و صورت و لباس خود می پاشند. بعد کوزه کوچکی را که همراه خود آورده اند، پر از اب می کنند و با خود به خانه می برند و آن را سر سفره شام در کنار غذای مخصوص که برای این شب تهیه شده، می گذارند. همه افراد خانواده از آن آب می نوشند و برای دختر آرزوی خوشبختی می کنند.
•  در بعضی از خانواده ها، دختر دم بخت خانواده بازنجیر، قفلی را به گردن می آویزد و هنگام غروب چهارشنبه سوری با آیینه ای کوچک و کلید قفلی که به گردن دارد بر سر چهار راه می رود و کلید را زیر پای راست خود و آیینه را زیر پای چپ خود می گذارد و منتظر می ماند تا با اولین مرد جوانی که برخورد کرد از او می خواهد که قفل را از گردن او باز کند و سپس آیینه را از زیر پای چپ او بر می دارد و مقابل صورت دختر می گیرد. اعتقاد دارند که اگر آیینه طوری جلوی صورت دختر قرار گیرد که او بتواند خود را در آن ببیند در همان سال به خانه بخت خواهد رفت، در غیر این صورت باید یک سال دیگر در انتظار بنشیند.
• در بعضی از خانواده ها، مادر خانواده به نیت دختر دم بخت خود، آش بنشن مخصوص چهارشنبه سوری می پزد و دختر هم دو مجسمه خمیری به شکل عروس و داماد درست می کند و در حین پختن بنشن های آش این آدمکهای خمیری را در آش می اندازد تا همراه آش پخته شوند. سپس دختر. آدمکهای خمیری پخته شده را به سرچشمه می برد و با گفتن نیت خود آنها را به آب می اندازد و معتقد هستند به این ترتیب بخت دخترشان باز می شود.
• در برخی از مناطق ایران، رسم بخت گشایی دختران را این چنین به جا می آورند که در روز چهارشنبه سوری، دختر دم بخت برای خود آیینه و شانه ای می خرد و در شب چهارشنبه سوری این آیینه و شأنه و کمی نبات و هفت عدد گردو را درون کوزه ای می گذارد و آن را پیش کوزه گری می برد تا کوزه را بر روی چرخ کوزه گری خود بگذارد و هفت بار بچرخاند و در هر دور، دختر یک عدد گردو از درون کوزه بر می دارد و می شکند و در دور هفتم او در حال برداشتن گردو از درون کوزه، شعری مخصوص را زمزمه می کند و گردو و بعد کوزه را می شکند با اعتقاد به اینکه اگر بخت او بسته شده باشد، طلسم آن بشکند.
سپس مقداری پول و نباتهای درون کوزه را به کوزه گر می دهد و آیینه و شانه را با خود به خانه می برد.
در بعضی از شهرستانها خانواده ها برای بازشدن بخت دخترشان، بعد از به جا آوردن مراسم مختلف چهارشنبه سوری، مادر جارویی بر می دارد و بازدن چند ضربه آهسته، دخترش را از درخانه بیرون می کند و در را روی او می بندد و دختر بعد از چند دقیقه منتظر ماندن کوزه آب و هدیه ای که به همین منظور در پشت درگذاشته شده را بر می دارد و وارد خانه می شود به امید اینکه به زودی در سال جدید به دنبال بخت خود خواهد رفت.





طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ