سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
نویسندگان وبلاگ
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 35
کل بازدید : 208784
کل یادداشتها ها : 111
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

البته ببخشید این موضوع ارتباطی به موضوع وبلاگ نداره!!!!!!!

                                                   بودیم و کسی قدر ندانست،، باشد که نباشیم و بدانند بودیم!!

 

 

 

                  میروم از رفتن من شاد باش !!!

                                                                            از عذاب دیدنم آزاد باش!!

 


  
وفسور ایلیف مدیر موزه لیورپول انگلستان:

در
جهان امروز بارزترین شخصیت جهان باستان کوروش شناخته شده است. زیرا نبوغ و
عظمت او در بنیانگذاری امپراطوری چندین دهه ای ایران مایه ی شگفتی است.
آزادی به یهودیان و ملت های منطقه و کشورهای مسخر شده که در گذشته نه تنها
وجود نداشت بلکه کاری عجیب به نظر می رسیده است از شگفتی های اوست.

 

 

دکتر هانری بر دانشمند فرانسوی:

این
پادشاه بزرگ یعنی کوروش هخامنشی برعکس سلاطین قسی القلب و ظالم بابل و
آشور بسیار عادل و رحیم و مهربان بود زیرا اخلاق روح ایرانی اساسش تعلیمات
زرتشت بوده است. به همین سبب بود که شاهنشاهان هخامنشی خود را مظهر صفات
نیک می شمردند و همه قوا و اقتدار خود را از خداوند دانسته و آن را برای
خیر بشر و آسایش و سعادت جامعه انسان صرف می کردند.

 

 

پروفسور آلبر شاندور:

شاهنشاهی
ایران که پایه گذار آن کوروش بزرگ است به هیچ وجه بر اساس خشونت پی ریزی
نشد بلکه عکس آن درست است. زیرا با رعایت حقوق مردمان پایه گذاری شد.
پارسی ها با مساعدت یکدیگر و به یاری پادشاهان مقتر خود عظمت و شکوهی را
در تاریخ به جای گذاشته اند که نشانه نبوغ و نژاد پاک آنان است. نژادی که
حماسه آنان را همچون آفتابی در تاریکی نشان می دهد. آنان درخششی در جهان
از خود به جای گذاشته اند که برای آیندگان نیز خواهد ماند.

 

 

ژنرال سرپرسی سایکس:

مطالب
کتاب مقدس تورات و نوشته های یونانی و سنت های ایرانی همه همداستانند که
کوروش باستانی سزاوار لقب بزرگ بوده است. مردم او را دوست می داشتند و
«پدر» می خواندنش. ما نیز می توانیم بدان ببالیم که نخستین مرد بزرگ
آریایی که سرگذشت اش بر تاریح روشن است، صفاتی چنان عالی و درخشان داشته
است. 

 

 

ژنرال سرپرسی سایکس بعد از دیدار از آرامگاه کوروش بزرگ:

من
خود سه بار از این آرامگاه دیدن کرده ام و توانسته ام اندک تعمیری نیز در
آن چا بکنم و در هر سه بار این نکته را یادآورده شده ام که زیارت آرامگاه
کوروش، پادشاه بزرگ و شاهنشاه جهان امتیاز کوچکی نیست و من بسی خوشبخت
بوده ام که به چنین افتخاری دست یافته ام. به راستی من در گمانم که آیا
برای مردم آریائی(هندو اروپایی) هیچ بنای دیگری هست که از آرامگاه بنیان
گذار دولت پارس و ایران ارجمندتر و مهم تر باشد.

 

 

افلاطون:

پارسیان
در زمان شاهنشاهی کوروش اندازه میان بردگی و آزادگی را نگاه می داشتند. از
این رو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسیاری از ملت های جهان شدند. در
زمان کوروش بزرگ فرمانروایان به زیردستان خود آزادی می دادند و آنان را به
رعایت قوانین انسان دوستانه و برابری ها راهنمایی می کردند. مردمان رابطه
خوبی با پادشاهان خود داشتند. از این رو در موقع خطر به یاری آنان می
شتافتند و در جنگ ها شرکت می کردند و آزادی و مهرورزی و رعایت حقوق
اجتماعی به زیبایی انجام می گرفت.

 

 

هرودوت- تاریخ هرودوت:

هیچ
پارسی یافت نمی شد که بتواند خود را با کوروش مقایسه کند. از این رو من
کتابم را درباره ایران و یونان نوشتم تا کردارهای شگفت انگیز و بزرگ این
دو ملت عظیم هیچ گاه به فراموشی سپرده نشود.

 

کوروش
سرداری بزرگ بود. در زمان او ایرانیان از آزادی برخوردار بودند و بر
بسیاری از ملت های دیگر فرمانروایی می نمودند. سربازان او پیوسته برای وی
آماده جانفشانی بودند و بخاطر او از هر خطری استقبال می کردند.

 

 

پروفسور گیریشمن- ایران از آغاز تا اسلام:

کمتر
پادشاهی است که پس از خود چنین نام نیکی باقی گذاشته باشد. کوروش سرداری
بزرگ و نیکخواه بود. او آن قدر خردمند بود که هر زمانی کشور تازه ای را
تسخیر می کرد به آن ها آزادی مذهب می داد و فرمانروای جدید را از میان
بومیان آن سرزمین انتخاب می نمود. او شهرها را ویران نمی کرد و قتل عام و
کشتار نمی کرد. ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان که سرزمینشان به وسیله ی
کوروش تسخیر شده بود وی را سرور و قانون گذار می نامیدند و یهودیان او را
مسیح خداوند می خواندند.

 

 

کنت دوگوبینو سفیر اسبق فرانسه در تهران(مورخ فرانسوی):

تاکنون
هیچ انسانی موفق نشده است اثری را که کوروش در تاریخ جهان باقی گذاشت، در
افکار میلیون ها مردم جهان بوجود آورد. من اذعان می دارم که اسکندر و سزار
و کوروش که سه مرد اول جهان شده اند، کوروش در صدر آن ها قرار دارد و
تاکنون در جهان کسی به وجود نیامده است که بتواند با او برابری کند و او
همانطور که در کتاب های ما آمده است مسیح خداوند است. قوانینی که او صادر
کرد که در تاریخ آن زمان که انسان ها به راحتی قربانی خدایان می شدند بی
سابقه بود.

 

 

هارولد لمب دانشمند آمریکایی:

در
شاهنشاهی ایران باستان که کوروش سمبل آنان است، آریایی ها درتاجگذاری به
کردار نیک- گفتار نیک- پندار نیک سوگند یاد می کردند که طرفدار ملت و
کشورشان باشند که این امر در صدها نبرد آنان به وضوح دیده می شود که خود
شاهنشاه در راس ارتش به سوی دشمن برای حفظ کیان کشورشان می تاخته است.

 

 

گزنفون مورخ بزرگ یونانی:

ما
در این باره فکر کردیم که چرا کوروش به این اندازه برای فرمانروایی عادل
مردمان ساخته شده بود. سه دلیل برایش پیدا کردیم. نخست نژاد اصیل آریایی
او و بعد استعداد طبیعی و سپس نبوغ پرورش او از کودکی بوده است.

 

کوروش
نابغه ای بزرگ، انسانی والامنش، صلح طلب و نیک منش بود. او دوست انسان ها
و طالب علم و حکمت و راستی بود. کوروش عقیده داشت پیروزی بر کشوری این حق
را به کشور فاتح نمی دهد تا هر تجاوز و کار غیر انسانی را مرتکب شود.
کوروش برای دفاع از کشورش که هر ساله مورد تاخت و تاز بیگانگان قرار می
گرفت امپراطوری قدرتمند و انسانی را پایه گذاشت که سابقه نداشت. او در
نبردها آتش جنگ را متوجه کشاورزان و افراد عام کشور نمی کرد. او ملت های
ملغوب را شیفته خود کرد به صورتی که اقوام شکست خورده که کوروش آنان را از
دست پادشاهان خودکامه نجات داده بود، او را خداوندگار می نامیدند. او
برترین مرد تاریخ، بزرگترین، بخشنده ترین، پاک دل ترین انسان تا این زمان
بود.

 

 

کنت دوگوبینو فرانسوی- ایران باستان:

شاهنشاهی
کوروش هیچگاه در عالم نظیر نداشت. او به راستی یک مسیح بود زیرا به جرات
می توان گفت که تقدیر او را چنین برای مردمان آفرید تا برتر از همه جهان
آن روز خود باشد.

 

 

نیکلای دمشقی:

کوروش شاهنشاه پارسیان در فلسفه بیش از هرکس دیگر آگاهی داشت. این دانش را نزد مغان زرتشتی آموخته بود.

 

 

پروفسور کریستین سن ایران شناس و استاد زبان اوستایی و پهلوی:

شاهنشاه
کوروش بزرگ نمونه یک پادشاه جوانمرد بوده است. این صفات برجسته اخلاقی او
در روابط سیاسی اش دیده می شده است. در قوانین او احترام به حقوق ملت های
دیگر و فرستادگان کشورهای دیگر وجود داشته است و سرلوحه دولتش بوده که این
قوانین امروز بین الملل نام گرفته است.

 

 

ویل دورانت- تاریخ تمدن ویل دورانت:

کوروش
از افرادی بوده که برای فرمانروایی آفریده شده بود. به گفته امرسون همه از
وجود او شاد بودند. روش او در کشورگشایی حیرت انگیز بود. او با شکست
خوردگان با جوانمردی و بزرگواری برخورد می نمود. به همین دلیل یونانیان که
دشمن ایران بودند نتوانستند از آن بگذرند و درباره او داستان های بیشماری
نوشته اند و او را بزرگترین جهان قهرمان پیش از اسکندر می نامیدند. او
کرزوس را پس از شکست از سوختن در میان هیزم های آتش نجات داد و بزرگش داشت
و او را مشاور خود ساخت و یهودیان دربند را آزاد نمود. کوروش سرداری بود
که بیش از هر پادشاه دیگری در آن زمان محبوبیت داشت و پایه های شاهنشاهی
اش را بر سخاوت و جوانمردی بنیان گذاشت.

 

 

کلمان هوار- تمدن ایرانی:

کوروش
بزرگ در سال 550 قبل از میلاد بر تخت پادشاهی ایران نشست. وی با فتوحاتی
ناگهانی و شگفت انگیز امپراطوری پهناوری را از خود به جای گذاشت که تا آن
روزگار کسی به دنیا ندیده بود. کوروش سرداری بزرگ و سرآمد دنیای آن روزگار
بود. او اقوام مختلف را مطیع خود ساخت. او اولین دولت مقتدر و منظم را در
جهان پایه ریزی کرد. برای احترام به مردمان کشورهای دیگر معابدشان را
بازسازی کرد. او پیرو دین یکتاپرستی زرتشت بود ولی به هیچ عنوان دین خود
را بر ملل مغلوب تحمیل نکرد.

 

 

مولانا ابوالکلام احمد آزاد فیلسوف هندی:

کوروش همان ذوالقرنین قرآن است. او پیامبر ایران بود زیرا انسانیت و منش و کردار نیک را به مردم ایران و جهان هدیه داد.

 

 

 

اخلیوس(آشیل) شاعر نامدار یونانی- تراژدی پارسه:

کوروش یک تن فانی سعادتمند بود. او به ملل گوناگون خود آرامش بخشید. خدایان او را دوست داشتند. او دارای عقلی سرشار از بزرگی بود.


  


اگه
بری از یه دانش آموز دبستانی هم بپرسی که تمدن ایران چه مدت قدمت داره ؛
آنی بهت میگه 2500 ولی اگه بپرسی موسس این تمدن کی بود یا این 2500 چرا
یهو پیدا شده یا کوروش کی بوده و چه خصوصیاتی داشته که همه ایران را برابر
با کوروش میدونند به تته پته می افته ... حالا که چی ؟ هان ... منظورم
اینه که کاشکی یه کم ما هم به اون زمانها که هر کس اسم ایران و ایرانی را
میشنید و یاد عظمت ، قدرت ، اقتدار ، یکتا پرستی واقعی ، فرهنگ و شعور
اجتماعی ، پیشرفت همه جانبه و ... میافتاد بیوفتیم ، اون تمدن عظیم را
بشناسیم و بتونیم یه کم توی عقاید ، تفکرات و رفتار روزمره مون تغییر
ایجاد کنیم که هم بتونیم در جهان امروز سربلند باشیم و اون روزها را زنده
کنیم  و مهم تر از همه اینکه روح کوروش بزرگ را شاد کنیم چون هر ایرانی که
در طول تاریخ در این سرزمین به دنیا اومده در تمام عمرش به اون بزرگمرد
شریف مدیون است .

روح بزرگوارش شاد باد .

 


  

"""بی
رودربایستی من تا حالا اسم قانون حمورابی را نشنیده بودم ، بعد ازاین که
تو وبلاگ یکی از دوستان اسم حمورابی را خوندم کنجکاو شدم و یه چیزایی
دربارش پیدا کردم،تا خوندم گفتم بذار یه کمش را تو وبلاگم بذارم که بقیه
دوستان هم بخونند و اطلاعاتشون بیشتر بشه ....."""

قدیمیترین قانون نامه مدنی که تمدن بشری سراغ دارد قانون حمورابی است، این پادشاه پس از آنکه توانست از قبایل پراکنده و قدرت ضعیف بابل
حکومت نیرومندی به وجود آورد و امنیت و آسایش نسبی را در بابل حکمفرما
نماید، قانوننامه تاریخی خود را صادر و دستور به تدوین آن داد.

قانون حمورابی که بر روی ستونی از سنگ به ارتفاع 2متر و?? سانتیمتر
و به شکل منظم و زیبایی نوشته شده است،که براثر کاوشهای باستانشناسان در
خرابه های شهر شوش پیدا شد و اکنون در موزه لوور پاریس نگهداری میشود
.

بالای
ستون سنگی صورت مردی است که روی کرسی نشسته و مرد دیگری روبروی وی ایستاده
او را میپرستد، آنکه روی کرسی نشسته رب النوع یا خداوند آفتاب است و آنکه
روبروی خداوند آفتاب ایستاده حمورابی است.
متن قانون مشتمل بر 282 ماده و یک مقدمه است. در قسمتی از مقدمه حمورابی به بیان هدف خویش از تنظیم قوانین
میپردازد و اعلام میکند که مقصودش این است که: «عدالت در زمین غالب شود و
فساد از میان برود و چنان باشد که نیرومند نتواند به ناتوان ستم کند و این
قانون همچون خورشید بر بالای سر سیاه سران مردم برآید و زمین را روشن سازد.»
ویل دورانت مورخ نامی، درباره این قانون آورده است: «روح این قانون بزرگ مدت پانزده قرن با همه تغییراتی که در کشور پیش آمد نافذ بود، فقط در پاره ای از اوضاع و احوال تغییرات جزیی در آن داده شد.

 

تطور
و تکامل و تغییری که در این قانون پیش آمد آن بود که به جای کیفرهای دینی
و فوق طبیعی، کیفرهای دینوی قرار دادند و از خشونت مجازات به طرف جریمه و
از کیفر بدنی به غرامت مالی توجه گردید.

در
ابتدای کار قضات همان کاهنان بودند و تا آخر دوره بابل جایگاه تشکیل بیشتر
محاکم معابد بود ولی از زمان حمورابی به بعد محکمه های غیردینی تشکیل میشد
که تنها در مقابل دولت مسؤول بود، رفته رفته این محاکم جانشین محاکمی شدند
که کاهنان معابد بر آنها ریاست داشتند

  

درود بر ایران عظیم

درود بر کورش کبیر

درود برآریایی فهیم

ای انسان هر که باشی و از هر
کجا که بیایی، زیرا که می دانم خواهی آمد، من کوروش هستم که برای پارسیان
این دولت وسیع را بنا کردم. پس بدین مشتی خاک که تن من را می پوشاند رشک
مبر.
پلوتارک از مورخین در این باره می نویسد که : اسکندر پس از حمله
به امپراتوری ایران و رسیدن به پاسارگاد به آرامگاه کوروش رفت و از خواندن
این جملات بسیار متاثر شد و چون دید که درب آرامگاه کوروش را گشوده اند و
تمام اشیاء گرانبهایی را که با او دفن شده است ربوده اند، دستور داد تا
مرتکب را بکشند.


  
به زودی این وبلاگ به روز میشه ؤ زنده باد یاد و خاطره کوروش کبیر فرزند ایران
  

به نام یگانه یزدان پاک

وصیت نامه 

                         داریوش کبیر  

اینک که من از دنیا می روم سی و دو کشور جزو شاهنشاهی ایران است و در تمام این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان در آن کشورها دارای احترام هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران دارای احترام می باشند. جانشین من خشایار باید مثل من در حفظ این کشورها بکوشد و راه نگهداری این کشورهااین است که در امور داخلی آنها دخالت نکند و مذهب و شعایر آنهارا محترم بشمارد.

اکنون که من از این دنیا می روم دوازده کرور زر در خزانه ی پادشاهی داری و این زر یکی از ارکان پادشاهی تو می باشد زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست. البته به خاطر داشته باش که تو باید به این ذخیره بیفزایی نه اینکه آن را بکاهی. من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن زیرا قاعده ی این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند اما در اولین فرصت آن چه بر داشتی به خزانه باز گردان. مادرت آتوسا بر من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش  را فراهم کن. 

  ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم . من روش سا خت این انبارها را که با سنگ ساخته می شوند و به شکل استوانه است در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه می شوند حشرات در آن به وجود نمی آیند و غله در این انبارها چند سال می ماند بدون اینکه فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن این انبارها غله ادامه دهی تا اینکه همواره آذوقه ی دو یا سه سال کشور در آن موجود باشد و هر سال بعد از این که غله ی جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسر خواروبار استفاده کن و غله جدید را بعد از اینکه بوجاری شد به انبار منتقل نما. به این ترتیب تو هگز برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال در این مملکت خشکسالی شود. 

هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار. برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافیست. چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده ی نا مشروع نمایند نخواهی توانست به مجازاتشان برسی چون با تو دوست هستند و تو ناچاری که رعایت دوست بنمایی.

 

آبراهی که من میخواستم بین رود نیل و دریای سرخ  بوجود بیاورم هنوز به اتمام نر سیده و تمام کردن این آب راه از نظر بازرگانی و جنگ خیلی اهمیت دارد و تو باید آن آبراه را به اتمام برسانی. عوارض عبور کشتی ها از آبراه  نباید آن قدر سنگین باشد که نا خدایان کشتی ترجیح  بدهند از آن عبور نکنند.

اکنون من سپاهی به سمت مصر فرستادم تا این که در قلمرو ایران نظم و امنیت برقرار کنند. ولی فرست نکردم سپاهی به یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی. با یک ارتش نیرومند به یونان حمله کن و به یونان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجا یع را تنبیه کند.

توصیه ی دیگر من به تو این است که هر گز درو غ و تملق را به خود راه مده. چون هر دوی آنها آفت سلطنت هستند. پس بدون ترحم  دروغ را از خود دور نما. هرگز عمّال دیوان را بر مردم مسلط نکن. برای اینکه عمّال دیوان به مردم مسلط نشوند . برای مالیات قانونی وضع کرده ام که تماس عمّال دیوان را با مردم کم کرده است و تو اگر این قانون را حفظ کنی. عمّال حکومت با مردم زیاد تماس نخوا هند داشت .

افسران و سربازان ارتش را راضی نگهدار و با آنها بد رفتاری نکن. اگر با آنها بد رفتاری کنی.آنها نخواهند توانست  معامله ی مقابل کنند. اما در میدان جنگ

 تلا فی خواهند کرد. ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد . تلا فی آنها اینطور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا اینکه وسیله ی شکست خوردن تو را فراهم نمایند.

امر آموزش که من شروع کردم  ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا اینکه فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر قدر فهم و عقل آنها زیاد شود . تو با اطمینان بیشتر میتوانی سلطنت کنی . همواره حامی کیش یزدان پرستی باش . اما هیچ قومی را مجبور نکن که که از کیش تو پیروی کند و پیوسته به خاطر داشته باش که هر کس باید آزاد باشد که هر کیش که میل دارد پیروی نماید.

بعد از اینکه من زندگی را بدرود گفتم . بدن من را بشوی و آنگاه کفنی که خود فراهم کرده ام . بر من پیچان و در تابوت سنگی قرارده و در قبر بگذار امّا قبرم را که موجود است مسدود نکن تا هر زمان که میتوانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی مرا در آنجا ببینی و بفهمی که من پدر تو و پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت کردم مردم و تو نیز مثل من خواهی مرد زیرا سرنوشت آدمی این است که بمیرد . خواه پادشاه بیست پنج کشور باشد یا یک خار کن. هیچ کس در این جهان باقی نمی ماند اگر تو در هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت را ببینی . غرور و خود خواهی بر تو غلبه نخواهد کرد. امّا وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی بگو که قبر مرا مسدود نمایند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا اینکه بتواند تابوت حاوی جسد تورا ببیند.

زنهار. زنهار . هرگز هم مدعی و هم قاضی نشو . اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آنرا مورد رسیدگی قرار دهد و رای صادر نماید. زیرا کسی که مدعی ست. اگر قاضی هم باشد ظلم خواهد کرد.

هرگز از آباد کردن دست بر ندار . زیرا اگر دست از آباد کردن برداری کشور تورو به ویرانی خواهد گذاشت . زیرا قاعده این است که وقتی کشور آباد

نمی شود  به طرف ویرانی میرود . در آباد کردن حفر قنات واحداث جاده و شهر سازی را در درجه اول قرار ده.

عفو و سخاوت را فرا موش نکن و بدان که بعد از عدالت بر جسته ترین صفت پادشاهی عفو است و سخاوت . ولی عفو فقط موقعی باید بکار بیفتد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و تو خطا کار را عفو کنی ظلم کرده ای . زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای . بیش از این چیز دیگری نمی گویم و این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو اینجا حاضر هستنند کردم تا اینکه بدانند قبل از مرگ من این توصیه را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم که مر گم نز دیک شده است.


  

یلدا یعنی زندگی آنقدر کوتاه است

 که حتی ?ثانیه یا ? دقیقه بیشتر با هم بودن

را هم باید جشن گرفت....

یادمان باشد در کنار هم لحظات زیباتری می توان ساخت....

به راستی اگر اندیشه در تاریخ کهن خود کنیم به ژرفای معنای آن پی خواهیم برد

شب یلدای شادی را برای همگی آرزو می کنم

یلدا فرخنده باد


  

شب یَلدا یا شب چِله آخرین شب آذرماه، شب پیش از نخستین روز زمستان و درازترین شب سال است. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام آن را مبارک می‌دارند و این شب را جشن می‎گیرند.

این شب در نیم‌کره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن شب به بعد طول روز بیشتر و طول شب کوتاه‌تر می‌شود.

ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر می‎شوند و تابش نور ایزدی افزونی می‌یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می‌خواندند و برای آن جشن بزرگی بر پا می‌کردند.

< type=text/java>

پبشینه? جشن

یلدا و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت باستانی است و پیروان میتراییسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار می‌کرده‎اند. در این باور یلدا روز تولد خورشید و بعدها تولد میترا یا مهر است. بسیاری بر این باورند که ریشه? پاس‌داشت شب چله میراث قوم کاسپیان‌ است. کاسپ‌ها از اولین اقوام آریایی هستند که وارد ایران شدند.ان‌ها مردمانی با چشم‌های کبودرنگ و موهای بور بودند که ابتدا در گیلان امروزی سکنی گزیدند و پس از چندی به نقاط دیگر ایران مهاجرت کردند. کاسپ‌ها قوم نیرومندی بودند و تمدن توانمندی را پایه‌گذاری کردند. از جمله تمدن‌های آبی (Hydraulic Civilizations) که می‌توان از زیگورات چغازنبیل، آسیاب‌ها و قنات‌های دزفول و شوشتر به‌عنوان آثار باقی‌مانده از تمدن کاسپ‌ها نام برد. هم‌چنین پل‌های بسیاری با نام آناهیتا در سراسر ایران ساختند و با ساخت چهارتاقی‌هایی توانستند انحراف ?? درجه? مدار زمین در گردش به دور خورشید را اندازه‌گیری کنند. کاسپ‌ها با استفاده از این ابزار به تقویمی دقیق دست یافتند و دریافتند که پس از آخرین شب پاییز بر طول روزها اندک‌اندک افزوده شده و از طول شب‌های سرد کاسته می‌شود. این جشن در ماه پارسی «دی» (تولد دوباره خورشید) قرار دارد که نام آفریننده در زمان پیش از زرتشتیان بوده‌است که بعدها او به نام آفریننده نور معروف شد. واژه? روز (DAY) در زبان انگلیسی (که همریشه با زبانهای کهن آریایی است) نیز از نام این ماه برگرفته شده‌است. نور، روز و روشنایی خورشید، نشانه‌هایی از آفریدگار بود در حالی که شب، تاریکی و سرما نشانه‌هایی از اهریمن. مشاهده تغییرات مداوم شب و روز مردم را به این باور رسانده بود که شب و روز یا روشنایی و تاریکی در یک جنگ همیشگی به سر می‌برند. روزهای بلندتر روزهای پیروزی روشنایی بود، در حالی که روزهای کوتاه‌تر نشانه‌ای از غلبه? تاریکی و اهریمن بر زمین. هنگام توسعه? آیین مهر در اروپا، مراسم شب چله به عنوان روز زایش مهر و نور و راستی با شکوه تمام برگزار می‌شده‌است و پس از استیلای مسیحیت در اروپا، آداب و رسوم آیین مهر که در زندگی مردم و به‌خصوص در میان رومیان نفوذ کرده بود هم‌چنان باقی ماند اما با آمدن دین جدید رنگ نباخت . تا سال 3?0 میلادی تمام فرقه‌های مختلف مسیحیت متفق‌القول روز ششم ژانویه را روز میلاد مسیح می‌دانستند ولیکن نفوذ آیین مهر کلیسای روم را بر آن داشت تا روز تولد عیسی مسیح را مطابق با تولد مهر یا میترا قرار دهد تا از التقاط این دو مناسبت نفوذ بیشتری بر زندگی مردم داشته باشد و بزرگ‌ترین جشن آیین مهر را در خود حل کنند. با قدرتمند شدن کلیسای رم و پس از گذشت زمان، فرقه‌های دیگر مسیحیت به این سمت و سو گرویدند. لیکن هنوز کلیسای ارمنی و ارتدوکس شرقی روز ششم ژانویه را روز میلاد مسیح می‌دانند. آن‌چه از نظر پژوهشگران مسلم است این است که 21 یا 2? دسامبر با توجه به اشاره‌های انجیل به فصل زراعت و اعتدال هوا و هم‌چنین تاریخ دوران اولیه‌ی مسیحیت ، روز میلاد عیسی مسیح نیست و نفوذ آیین مهر در رسوم کلیسا نیز غیرقابل‌انکار است. نخستین مایه‌های جشن کریسمس وایلانوت میراث و هدیه‌ی ایران کهن به جهانیان است که خود تا به امروز در زنده‌نگه‌داشتن آن کوشیده‌است. . ایرانیان باستان این شب را شب تولد الهه مهر «میترا» می‎‎پنداشتند، و به همین دلیل این شب را جشن می‎گرفتند و گرد آتش جمع می‎شدند و شادمانه رقص و پایکوبی می‌کردند.آن گاه خوانی الوان می‌گستردند و «میزد» نثار می‌کردند. «میزد» نذری یا ولیمه‎ای بود غیر نوشیدنی، مانند گوشت و نان و شیرینی و حلوا، و در آیین‎های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی می‌گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآورده‎ها و فرآورده‎های خوردنی فصل و خوراک‎های گوناگون، از جمله خوراک مقدس و آیینی ویژه‌ای که آن را «میزد» می‌نامیدند، بر سفره جشن می‌نهادند. ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنه? کوه‌های البرز به انتظار باززاییده‌شدن خورشید می‌نشستند. برخی در مهرابه‌ها (نیایشگاه‌های پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول می‌شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شبهنگام دعایی به نام «نی ید» را می‌خوانند که دعای شکرانه نعمت بوده‌است. روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ می‌خواندند و به استراحت می‌پرداختند و تعطیل عمومی بود (خرمدینان , این روز را خرم روز یا خره روز می‌نامیدند). در این روز عمدتاً به این لحاظ از کار دست می‌کشیدند که نمی‌خواستند احیاناً مرتکب بدی کردن شوند که میترائیسم ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می‌شمرد.

ریشه واژه یلدا

واژه «یلدا» واژه ایست برگرفته از زبان سریانی (که از لهجه های متداول زبان «آرامی» است) به معنای تولد. زبان «آرامی» یکی از زبان های رایج در منطقه خاورمیانه و زبان اصلی نگارش کتب عهد جدید مسیحیان بوده است. (برخی بر این عقیده اند که این واژه در زمان ساسانیان که خطوط الفبا از راست به چپ نوشته می شده , وارد زبان پارسی شده است).

 تأثیر یلدا در جشن‌های دیگر اقوام

  • برخی مورخان معتقدند که بیشتر رسوم دین مسیحیت از مهرپرستی(خورشید پرستی) و یا میتراییسم برگرفته شده‌است. مانند تولد مسیح در یک آغل که که به گفته آنها برگرفته شده از تولد میترا در غار است و همچنین شب میلاد مسیح که مصادف با یلدا می‌باشد , و همچنین درخت سرو و کاج که در آیین مهر با ستاره‌ای بر فرازش تزیین می‌شد. (ستاره نشانه ایست که بازرگانان را راهنمایی می‌کند تا به میترا در غار برسند - درخت سرو را از این روی دوست داشتند که نماد آزادگی و مقاومت در برابر تاریکی بود که آثارش را در ادبیات فارسی می‌توانیم به وفور بیابیم - درخت کاج از این روی در کشورهای اروپایی مرسوم شد که محیط طبیعی آنها برای رویش کاج بهتر بود). مورد دیگر شباهت کلاه بابانوئل با کلاهی شبیه کلاه موبدان آیین مهر است.

البته آن طور که از متون مقدس مسیحیان (کتاب مقدس : عهد جدید) برمی آید، تولد عیسای مسیح در یکی از اعتدالین (اعتدال بهاری یا پاییزی) صورت گرفته است و نه در زمستان.(چنانکه در «انجیل» آمده است که در زمان تولد مسیح «چوپانان گله های خود را به چرا می بردند») همانگونه که مورخین قرون اولیه انتشار مسیحیت روایت می کنند، تغییر تاریخ جشن میلاد مسیح(کریسمس) و انطباق آن بر سالروز تولد میترا، توسط کنستانتین کبیر و به مشاورت کلیسا، به منظور جایگزین نمودن آن با جشن انقلاب زمستانی یا زادروز خورشید بوده است.

  • در حدود ???? سال پیش در مصر باستان جشن «باززاییده‌شدن خورشید»، مصادف با شب چله، برگزار می‌شده‌است. مصریان در این هنگام از سال به مدت ?? روز، به نشانه? ?? ماه سال خورشیدی، به جشن و پای‌کوبی می‌پرداختند و پیروزی نور بر تاریکی را گرامی می‌داشتند. هم‌چنین از ?? برگ نخل برای تزیین مکان برگزاری جشن استفاده می‌نمودند که نشانه? پایان سال و آغاز سال نو بوده‌است.
  • در یونان قدیم نیز , اولین روز زمستان روز بزرگ‌داشت خداوند خورشید بوده‌است و آن را خورشید شکست‌ ناپذیر، ناتالیس انویکتوس، می‌نامیدند(که از ریشه? کلمه? ناتال که در بالا اشاره شد برگرفته شده‌است و معنی اش , میلاد و تولد است). ریشه‌های یلدا در جشن دیگر مرسوم در یونان نیز باقی مانده‌است از مهم‌ترین این جشن‌های می‌توان به جشن ساتورن اشاره کرد.
  • در قسمت‌هایی از روسیه‌ی جنوبی , هم‌اکنون جشن‌های مشابهی به‌مناسبت چله برگزار می‌کنند. این آیین‌ها شباهت بسیاری با مراسم شب چله دارد. پختن نان شیرینی محلی به صورت موجودات زنده، بازی‌های محلی گوناگون، کشت و بذر پاشی به صورت تمثیلی و باز سازی مراسم کشت، پوشانیدن سطح کلبه با چربی، گذاشتن پوستین روی هره پنجره‌ها، آویختن پشم از سقف، پاشیدن گندم به محوطه حیاط، ترانه خوانی و رقص و آواز و مهم تر از همه قربانی کردن جانوران از آیین‌های ویژه این جشن بوده و هست. یکی دیگر از آیین‌های شب‌های جشن، فالگیری بود و پیشگویی رویدادهای احتمالی سال آینده. همین آیین‌ها در روستاهای ایران نیز کم و بیش به چشم می‌خورند که نشان از همانندی جشن یلدا در ایران و روسیه دارند.
  • یهودیان نیز در این شب جشنی با نام «ایلانوت» (جشن درخت) برگزار می‌کنند و با روشن‌کردن شمع به نیایش می‌پردازند.
  • آشوریان نیز در شب یلدا آجیل مشکل گشا می‌خورند و تا پاسی از شب را به شب نشینی و بگو بخند می‌گذرانند و در خانواده‌های تحصیل کرده آشوری تفال با دیوان حافظ نیز رواج دارد.
  • نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی که پیرو مزدک هستند نیز سخت گرامی و بزرگ دانسته می‌شود و از آن با نام «خرم روز» (خره روز) یاد می‌گردد و آیین‌هایی ویژه در آن روز برگذار می‌شود. این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستان هنوز در میان برخی اقوام دیده می‌شود که نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان) است.

 جشن یلدا و عادات مرسوم در ایران

  • در آیین کهن , بنابر یک سنت دیرینه آیین مهر شاهان ایرانی در روز اول دی‌ماه تاج و تخت شاهی را بر زمین می‌گذاشتند و با جامه‌ای سپید به صحرا می‌رفتند و بر فرشی سپید می‌نشستند. دربان‌ها و نگهبانان کاخ شاهی و همه? برده‌ها و خدمت‌کاران در سطح شهر آزاد شده و به‌سان دیگران زندگی می‌کردند. رئیس و مرئوس، پادشاه و آحاد مردم همگی یکسان بودند(صحت این امر موکد نیست , شاید تنها افسانه باشد). جشن یلدا در ایران امروز نیز با گرد هم آمدن و شب‎نشینی اعضای خانواده و اقوام در کنار یکدیگر برگزار می‎شود. متل گویی که نوعی شعرخوانی و داستان خوانی است در قدیم اجرا می‌شده‌است به این صورت که خانواده‌ها در این شب گرد می‌آمدند و پیرتر‌ها برای همه قصه تعریف می‌کردند. آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه‌های گوناگون است که همه جنبه? نمادی دارند و نشانه? برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند , این میوه‌ها که اکثراً کثیر الدانه هستند , نوعی جادوی سرایتی محسوب می‌شوند که انسان‌ها با توسل به برکت خیزی و پر دانه بودن آنها , خودشان را نیز مانند آنها برکت خیز می‌کنند و نیروی باروی را در خویش افزایش می‌دهند و همچنین انار و هندوانه با رنگ سرخشان نمایندگانی از خورشیدند در شب. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری آن، آینده‌گویی می‌کنند.
  • در خطه? شمال و آذربایجان رسم بر این است که در این شب خوانچه‌ای تزیین شده به خانه? تازه‌عروس یا نامزد خانواده بفرستند. مردم آذربایجان در سینی خود هندوانه‌ها را تزئین می‌کنند و شال‌های قرمزی را اطرافش می‌گذارند. درحالی که مردم شمال یک ماهی بزرگ را تزئین می‌کنند و به خانه? عروس می‌برند.
  • سفره? مردم شیراز مثل سفره? نوروز رنگین است. مرکبات و هندوانه برای سرد مزاج‌ها و خرما و رنگینک برای گرم مزاج‌ها موجود است. حافظ‌خوانی جزو جدانشدنی مراسم این شب برای شیرازی‌هاست. البته خواندن حافظ در این شب نه تنها در شیراز مرسوم است، بلکه رسم کلی چله‌نشینان شده‌است.
  • همدانی‌ها فالی می‌گیرند با نام فال سوزن. همه دور تا دور اتاق می‌نشینند و پیرزنی به طور پیاپی شعر می‌خواند. دختر بچه‌ای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه نبریده و آب ندیده سوزن می‌زند و مهمان‌ها بنا به ترتیبی که نشسته‌اند شعرهای پیرزن را فال خود می‌دانند. همچنین در مناطق دیگر همدان تنقلاتی که مناسب با آب و هوای آن منطقه‌است در این شب خورده می‌شود. در تویسرکان و ملایر , گردو و کشمش و مِیز نیز خورده می‌شود که از معمولترین خوراکی‌های موجود در ابن استان هاست.
  • در شهرهای خراسان خواندن شاهنامه? فردوسی در این شب مرسوم است.
  • در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را قسم می‌دهند که زیاد سخت نگیرد و معمولاً گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزه و مغز گردو و نخودچی و کشمش می‌خورند.
  • در گیلان هندوانه را حتما فراهم می‌کنند و معتقدند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی‌کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» یکی دیگر از خوردنی هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه می‌شود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره می‌ریزند، خمره را پر از آب می‌کنند و کمی نمک هم به آن می‌افزایند و در خم را می‌بندند و در گوشه‌ای خارج از هوای گرم اطاق می‌گذارند. ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه می‌شود. آوکونوس در اغلب خانه‌های گیلان تا بهار آینده یافت می‌شود و هر وقت هوس کنند ازگیل تر و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون می‌آورند و آن را با گلپر و نمک در سینه کش آفتاب می‌خورند.(آو= آب و کوندوس = ازگیل)89.221.89.250 ‏?? دسامبر ????، ساعت ??:?? (UTC)
  • مردم کرمان تا سحر انتظار می‌کشند تا از قارون افسانه‌ای استقبال کنند. قارون در لباس هیزم شکن برای خانواده‌های فقیر تکه‌های چوب می‌آورد. این چوب‌ها به طلا تبدیل می‌شوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه می‌آورند.

منبع


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ