بهار بهترین بهانه برای آغاز ، و آغاز بهترین بهانه برای زیستن است ُ، سال نو مبارک
((((((اس ام اس ویژه عید نوروز ??)))))
ببخشید این موقع شب مزاحمتون شدم ، یه سوال داشتم خدمتون . عید نوروز را با کدام نون (ن)
می نویسند ؟؟؟ میخواستن برات بنویسم نوروزت مبارک
((((((اس ام اس ویژه عید نوروز ??)))))
با آرزوی 12 ماه شادی 52 هفته خنده 365 روز سلامتی 8760 ساعت عشق 525600 دقیقه برکت و 31536000
ثانیه دوستی سال نو پیشا پیش بر شما مبارک باد
((((((اس ام اس ویژه عید نوروز ??)))))
بهار،نـیم بهار،ربـع بـهار، بهار را قسمت کردند؛بازارشان سکه شد! دوست عزیز سبز ترین و همیشگی ترین بهار ها را برایت آرزو مندم
((((((اس ام اس ویژه عید نوروز ??)))))
نزدیک عیده، توی خونه تکونیه دلت، مارو بیرون نکنی!!!
((((((اس ام اس ویژه عید نوروز ??)))))
ز کوی یار می آ ید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی . نوروز مبارک
((((((اس ام اس ویژه عید نوروز ??)))))
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که دادی مرواد از یادت
سال نو و نوروز باستانی مبارک
((((((اس ام اس ویژه عید نوروز ??)))))
یک شاخه رز سفید تقدیم تو باد
رقصیدن شاخ بید تقدیم تو باد
تنها دل ساده ایست دارایی ما
آن هم شب عید تقدیم تو باد
((((((اس ام اس ویژه عید نوروز ??)))))
ای خدای دگرگون کننده دلها و دیده ها
ای تدبیر کننده روز و شب
ای دگرگون کننده حالی به حالی دیگر
حال مارا به بهترین حال دگرگون کن
سال نو مبارک
((((((اس ام اس ویژه عید نوروز ??)))))
مثل لحظه ای که باغ, در ترنم ترانه شکوفا میشود, غرق در شکوفه میشود
روزگارتان بهـار
لحظه هایتان پر از شکوفـه باد.
((((((اس ام اس ویژه عید نوروز ??)))))
باز کن پنجره را
که بهاران آمد
که شکفته گل سرخ
((((((اس ام اس ویژه عید نوروز ??)))))
امیدواریم عید با بوسه هایش ، بهار با گلهایش و سال نو
با امیدهایش برتو ای عزیز ترین مبارک باشد.
((((((اس ام اس ویژه عید نوروز ??)))))
ای کاش هر روزمان نو روز باشد تا نو شویم خودمان ، اندیشه هایمان و عشقمان به همه زیبایی ها. سال نو مبارک
((((((اس ام اس ویژه عید نوروز ??)))))
براستی رسیدن این عید سعید باستانی همراه با روئیدن جوانه ها و درختان و نو شدن جسم ها و جانهای عاشقان را تبریک و تهنیت گوییم . دلهامان را نزدیک ، دستهامان را به همدیگر بدهیم و در سال جدید با یاری هم منظری زیبا و زندگی خاطره انگیز خلق کنیم .
((((((اس ام اس ویژه عید نوروز ??)))))
برآمد باد صبح و بوی نوروز به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال وهمه سال مبارک بادت این روز وهمه روز
((((((اس ام اس ویژه عید نوروز ??)))))
آلبرت انیشتین، زکریای رازی، اسحاق نیوتن، پروفسور حسابی، من و سایر دانشمندان، سال خوشی را برای شما آرزومندیم
((((((اس ام اس ویژه عید نوروز ??)))))
فرا رسیدن نوروز باستانی، یادآور شکوه ایران و یگانه یادگار جمشید جم بر همه ایرانیان پاک پندار، راست گفتار و نیک کردار خجسته باد
((((((اس ام اس ویژه عید نوروز ??)))))
بهار یک نقطه دارد نقطه آغاز
بهار زندگیتان بی انتها باد
((((((اس ام اس ویژه عید نوروز ??)))))
نرم نرمک می رسد اینک بهار، خوش بحال روزگار، خوش بحال چشمه ها و دشت ها، خوش بحال دانه ها و سبزه ها، خوش بحال غنچه های نیمه باز
((((((اس ام اس ویژه عید نوروز ??)))))
خواستم برات سبزه عید بفرستم...
گفتم شاید طاقت نیاری و تا عید بخوریش...
((((((اس ام اس ویژه عید نوروز ??)))))
بهار میاد همه چی رو تازه میکنه.سال،ماه،روزها رو،هوا و طبیعت ولی فقط یه چیزو کهنه میکنه که به همه ی تازگی می ارزه
((((((اس ام اس ویژه عید نوروز ??)))))
لحظه ای که سال تحویل میشه ... تنها لحظه ایه که بی منت به من لبخند میزنی ... کاش هر ثانیه برای من سال تحویل باشه تا لبخند همیشه مهمون لبای سرخت بمونه... سال نو مبارک گلم
((((((اس ام اس ویژه عید نوروز ??)))))
این اس ام اس رو تا 10 روز دیگه نخون
.
.
.
.
.
نرو پایین
.
.
.
.
هی عمو !!!
.
.
.
.
بیخیال شو
.
.
.
.
.
یادت باشه اولین کسی که سال نو رو بهت تبریک گفت من بودم
((((((اس ام اس ویژه عید نوروز ??)))))
><(((>
><(((>
><(((>
من اولین کسی بودم که برای تو ماهی عید فرستادم.
((((((اس ام اس ویژه عید نوروز ??)))))
این بار می خواهم هفت سین عید را با یاد تو بچینم
سبزه را با یاد روی سبزه ات
سمنو به یاد شیرینی لبخندت
سایه دانه به رنگ چشم هایت
سرکه با یاد ترشی مهربانیت
سیب با یاد تردیه گونه هایت
سکه با یاد درخشش قلبت
سیر با یاد تندی کلامت
با همه خوبی ها و بدی هایت ... دوستت دارم
((((((اس ام اس ویژه عید نوروز ??)))))
فرخنده باد بر همگان مقدم بهار
نوروز , جاودانه ترین جشن روزگار
((((((اس ام اس ویژه عید نوروز ??)))))
با تبریک سال نو
عاقبت زمستان رفت و رو سیاهیش برای ما موند
..
...
....
....
امضا
حاجی فیروز
(((( اس ام اس عید ))))
سلامتی
سعادت
سیادت
سرور
سروری
سبزی
سرزندگی
هفت سین سفره زندگیتان باشد.
نوروز ?? مبارک
(((( اس ام اس عید ))))
سایه حق
سلام عشق
سعادت روح
سلامت تن
سرمستی بهار
سکوت دعا
سرور جاودانه
این است هفت سین آریایی
نوروز مبارک
(((( اس ام اس عید ))))
سال و مال و فال و حال و اصل و نسل و بخت و تخت
بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام
سال خرم، فال نیکو، مال وافر، حال خوش،
اصل ثابت، نسل باقی، تخت عالی، بخت رام
******** سال نو مبارک ********
(((( اس ام اس عید ))))
مثل ماهی زنده
مثل سبزه زیبا
مثل سمنو شیرین
مثل سنبل خوشبو
مثل سیب خوش رنگ
و مثل سکه با ارزش باشید
سال نو مبارک
دین و وطن و خاک همه جانم فدایش
پای شه شاهان ببوسم در ولایش
ای کاش که ایران منم همچو شهنشاه نباشد
کز در گذر سال و زمان و شب و روزی
در آّب و فشار سد خاکش
افسوس که خفته و بیدار نباشد
شاهنشاهی و امپراطوری پر افتخارهخامنشی
نامهای پادشاهان هخامنشی :
پادشاهی هخامنش در سالهای 700 تا 675 قبل از میلاد
پادشاهی چیش پیش در سالهای 675 تا 640 قبل از میلاد
پادشاهی آریارمن 640 تا 615 قبل از میلاد
پادشاهی کورش اول ( پدر بزرگ کورش کبیر ) در سالهای 640 تا 600 قبل از میلاد
پادشاهی ارشام شاه انشان در سالهای 615 قبل از میلاد
پادشاهی کمبوجیه اول ( پدر کورش کبیر ) در سالهای 600 تا 559 قبل از میلاد
پادشاهی ویشتاسپ شاه ؟
پادشاهی کورش کبیر شاهنشاه بزرگ تاریخ ایران و جهان در سالهای 559 تا 528 قبل از میلاد
پادشاهی بردیا ( بردیه ) فرزند کورش کبیر ؟
پادشاهی کمبوجیه دوم فرزند کورش کبیر در سالهای 528 تا 522 قبل از میلاد
پادشاهی دارویوش کبیر شاهنشاه بزرگ ایران زمین در سالهای 522 تا 486 قبل از میلاد
پادشاهی خشایارشا بزرگ فرزند داریوش کبیر در سالهای 486 تا 465 قبل از میلاد
پادشاهی اردشیر اول ( ملقب به اردشیر دراز دست ) در سالهای 465 تا 424 قبل از میلاد
پادشاهی داریوش دوم در سالهای 424 تا 404 قبل از میلاد
پادشاهی اردشیر دوم در سالهای 404 تا 358 قبل از میلاد
پادشاهی اوستان ؟
پادشاهی اردشیر سوم در سالهای 358 تا 338 قبل از میلاد
پادشاهی ارشام ؟
پادشاهی ارشک در سالهای 338 تا 336 قبل از میلاد
پادشاهی داریوش سوم در سالهای 336 تا 330 قبل از میلاد که دودمانش توسط اسکندر مقدونی در هم کوبیده شد و سلسله یونانی سلوکیان در حدود 100 سال جایگزین پادشاهی اصیل ایرانی در ایران زمین گشت
امپراطوری قدرتمند هخامشنی
به سال 550 قبل از میلاد شخصی از خاندان پارسیان پرچم طغیان علیه اقوام ماد را برافراشت و در نتیجه برای نخستین بار در جهان امپراطوری و شاهنشاهی را پی ریزی کرد که بعدها مرزهای ایران را به چندین میلیون کیلومتر گسترش داد
کورش بزرگ
او کورش بزرگ نام گرفت و اسطوره ایرانیان شد . وی اتحاد پارسیان را تشکیل داد و ازکوچ نشینان پارسی یک کشور متحد ساخت و در مقابل تجاوزهای متعدد قبایل مختلف و کشورهای همسایه محافظت نمود . کورش نامدار در طول چند سال ایالات زیادی را از شمال و جنوب ایران و کشورهای همسایه – در غرب کشور لیدی و شهرهای یونان آسیای صغیر را تا حدود مدینترانه را جزوی از قلمرو پادشاهی خود کرد وی در سال 549 پیش از میلاد با لقب شاه انشان در الواح ظاهر شد. در سال 546 قبل از میلاد لقب شاه پارس را گرفت . کورش در سال 546 قبل از میلاد از کوهها گذر کرد و خود را به آسیای صغیر رساند که در آن زمان کاری شگفت آور محسوب میشد . او با گذشتن از دجله که در نزدیکی های نینوا بود از بین النهرین عبور کرد و با دنبال کردن دامنه کوههای شمالی بین النهرین جلگه مذبور را پشت سر نهاد . او بعد از رسیدن به "کاپادوکیه" فرستاده ای نزد "کروزوس " شاه لیدی فرستاد که سوگند یاد کند علیه وی شورش نکند و کروزوس به کورش وفادار بماند و اگر اینچنین کند بر پادشاهی خود ابقا خواهد ماند . کروزوس آنرا رد کرد و سپس کورش مجبور به حمله بدانجا شد . کورش هخامنشی کروزوس پادشاه لیدی را شکست داد . کورش در سالهای 545 تا 539 قبل از میلاد به مدت شش سال با قبایل مهاجم اطراف دریای خزر و هند سکونت داشتند در جنگ بود . پی سپس از آن شهر بلخ را تصرف کرد . سپس تا کنار رودخانه یاکسارتس ( سیر دریا ) پیش رفت . او بناهای مستحکمی در آنجا ساخت که تا حمله اسکندر باقی بود . سپس سکاهها را مغلوب کرد . وی در سال 539 وارد بابل شد . بابل مهمترین شهر سیاسی و صنعتی و تجاری آن روزگار بود و کسی نتوانسته بود پا بدانجا بگذارد . او بابل را تصرف کرد و به احترام به خدایان آنان در معبد آنان در برابر خدای مردوک تاجگذاری نمود . وی اعلامیه آزادی انسانها و آزادی حقوق بشر را در بابل صادر نمود . او دست "بل مردک" را لمس کرد و دین مزدایی خود را به آنان تحمیل نکرد . یهودیان را که غلامان آنجا بودند به اورشلیم و فلسطین بازگردادند و معابد ویران آنان را ترمیم کرد . سپس رسم بردگی را کلا باطل اعلام نمود و آنرا جرم دانست . سپس کلده و سوریه و فلسطین را تسخیر کرد. او در سال 539 قبل از میلاد فرمان داد تا مسیر آب فرات را تغییر دهند و برگرداند و در نهایت پس از بینان نهادن بزرگترین شاهنشاهی تاریخ در جنگ با ماساژت کشته شد
.شاهنشاهی کمبوجیه فاتح سرزمینهای مصر
کمبوجیه فرزتد ارشد کورش و کاساندان بود . وی در حیات کورش در مقام پادشاه بابل با پدرش در کار اداره ملک بابل شریک بود و تردیدی نیست که در آخرین سفر جنگی کورش با ماساژت ها – کمبوجیه به نیابت از پدر بر اریکه پادشاهی تکیه داده بود . وی پادشاهی سخت گیر و جدی بود . او با کارشکنان و مزدوران با خشونت رفتار میکرد تا عبرتی برای بازمادگان گردد تا مبادا خلل و فسادی در دربار ایران واقع شود . برای نمونه هنگامی که یکی از هفت قاضی عالی ایران به فساد و رشوه ستانی متهم شد و محاکمه شدند - کمبوجیه فرمان داد تا پوست وی را بازکنند و بر مسند قضا نهند و پسرش را که شغل پدر یافته بود حکم کرد تا برهمان مسند و بر پوست پدر نشیند و به داوری میان مردمان بپردازد . کمبوجیه دست غارتگران و رشوه گیران را تا حدود زیادی از ایران کوتاه کرده بود . در آن هنگام بردیا برادر کوچک کمبوجیه که نویسندگان باستان وی را " سمردیس " میخوانند در حیات پدر فرمانروای ولایات شرقی یعنی خوارزم و باکتریا و کرمانیا ( کرمان ) بود .کمبوجیه پادشاه جدید را همگان - ایرانیان و کشورهای همجوار – به سرعت به رسمیت شناختند . وی برای خواباندن شورشهای اقوامی که به تازگی تحت الحمایه پادشاه ایران قرار گرفته بودند مدت چهار سال تلاش کرد . او در سال 529 قبل از میلاد به صورت رسمی پادشاه ممالک گوناگون ایران شد . وی پس از سامان دادن به امور داخلی و خواباندن شورشیان اقدام به جبران عمل نکوهیده مصریان نمود . مصریان حدود 12 تن از ایرانیان را در آن زمان در مصر کشته بودند و بر جنازه آنان خندیده بودند . خبر این واقعه به پادشاه رسیده بود و او که امپراطوری بزرگ منطقه به حساب می آمد در انتظار کوچکترین خطایی از کشورهای همسایه بود تا آنان را گوشمالی دهد و درس عبرتی به آنان دهد تا کشورهای دیگر به فکر تضعیف حقوق ایرانیان نیافتند . در آن زمان " آماسیس" پادشاه مصر دید که طوفان کمبوجیه در راه است و پادشاه ایران قصد لشگر کشی به مصر را کرده است . سقوط لیدی و بابل توسط امپراطوری ایران او را نگران کرده بود . به همین خاطر تلاش برای مقابله را آغاز کرد . پادشاه مصر که در آن زمان با شورشهای داخلی و نارضایتی مردم روبرو بود نتوانست که همه هم و غم خود را معطوف ایران کند . به همین دلیل با جزایر یونانی و بویژه "پولوکراتس" جبار جزیره "ساموس" متحد و پیمان همکاری بست . کموجیه راه مصر را آغاز کرد . او در مراحل نخستین راه - به غزه رسید . در آنجا "فاتس" پادشاه "هالیکارناسوس" به لشگر ایران پیوست . وی با کموبچیه پیمان بست که تمام آب و شترهای ارتش ایران را مهیا سازند . کمبوجیه به راحتی از بیابانهای که از فلسطین تا مصر ادامه داشت عبور کرد . سپاهیان مصر در سال 525 قبل از میلاد در نبردی در نزدیکی "پلوزیوم" شکست خوردند و بجای دفاع فرار نمودند . سپس کمبوجیه با لشگرش از دروازه های "ممفیس" عبور کرد و مصر را به تصرف در آورد . در آن هنگام عده ای از ارتش ایران دست به نابودی شهر و معابد مصریان زدند که کمبوجیه به سرعت مانع آنان گشت و دستور بازسازی همه ویرانیها و معابد را صادر نمود . بعد از آن کمبوجیه در سال 524 قبل از میلاد پنجاه هزار تن از سپاه خود را راهی "واحه آمون" کرد که با اندوه فراوان در میان راه سیاهیانش ( شاید به علت طوفان شن در تبس ) گم شدند و هرگز اثری از آنان یافت نشد . که بعدها "واحه آمون" به زیر مرزهای ایران در آمد . کمبوجیه در سال 522 قبل از میلاد مصر را ترک گفت که در راه بازگشت به وطن خبر دادن فردی مغ به نام" گئومات" دعوی پادشاهی ایران کرده است و خود را بردیا فرزند کورش نامیده است . "گئومات" یا بردیای دروغین آتشکده های ایرانیان را ویران نمود و دست به کشتار فجیحی زد که با شندین این اخبار کمبوجیه به گفته بعضی مورخین یا خودکشی کرده است یا وی را کشته اند
.شاهنشاهی داریوش بزرگ
سپس داریوش برزگ بر تخت پادشاهی جلوس کرد . در زمان داریوش ایالت های زیادی بر علیه دولت قیام کرده بودند و کشورهای تحت کنترل ایران سر به شورش بر آورده بودند . دارویش بار دیگر مجبور به فتح امپراطوری هخامشیان شد . داریوش در مرحله اول ولایت عیلام را در جای خود نشاند و "آترینا" پادشاه آنان را دستگیر نمود . سپس بابل شورش کرد و "نیدین توبل" خود را نبوکدنصر سوم نامید و دعوی پادشاهی کرد . داریوش سپاهی به بابل روانه کرد که خود در راس ارتش قرار داشت . پس از جنگ شدید آنان را شکست داد و آرامش را در شهر برقرار نمود . بعد از آن شوش بنای ناسازکاری و آشوب را نواخت و داریوش با سپاهی روانه آنجا شد و آنان را ساکت کرد. سپس ارمنستان شورش کرد . داریوش سرداری به نام "دادارشیش" را مامور خواباندن شورش کرد ولی وی موفق نشد . سپس سردار دیگری به نام "والائومیسا" را مامور برقراری آرامش در آنجا نمود ولی باز موفق نشدند . در نهایت با لشگری که داریوش روانه ارمنستان نمود آنان را مغلوب ساخت . سپس مردم "ساگارتی" شورش کردند . بعد از آن پارت ها و هیرکانی ها . سپس بردیای دروغین خود را فرزند کورش خواند و خواهان سلطنت شد . سپس بابل به تحریک "آرخای ارمنی" بنای شورش را گذاشت . در نهایت وی بعد از هفت سال پیکار برای برقراری آرامش در سرزمینهای ایران و خواباندن 19 شورش بر علیه پادشاهی ایران موفق به پیروزی شد و همه را در جای خود نشاند . او بار دیگر امپراطوری بزرگی که کورش بنا کرده بود و کمبوجیه با فتح مصر آنرا گسترش داده بود را حفظ نمود . وی سیستم لشگری و کشوری را در ایران بنا نهاد و اداره کشور را بر دست "ساتراپها" سپرد . سپس برای شهر شهربان برگزید و در کنار آنان یک سردار و یک دبیر قرار داد تا مبادا بنای شورش گذارند . او چاپارخانه ها را در ایران پایه گذاری کرد . داریوش راهی موسوم به راهی شاهی میان سارد و شوش ایجاد میکند که حدود 2400 کیلومتر طول داشته است . پیمودن این راه به صورت پیاده سه ماه به طول می انجامید . این راه در نینوا در محل موصل کنونی از دجله می گذشته و پس از آنکه نظیر جاده کنونی موصل به بغداد – مسافتی را در امتداد دجله پیش می رفت سرانجام در ولایت سوزیانا به پاتخت می رسید . اوکانالی را بنا نهاد که بعدها به کانال سوئز لقب گرفت ( به طول 161 کیلومتر ) . او چندین سد در ایران و هند و کشورهای منطقه برای جبران آب در روزهای قحطی بنا نهاد . وی در سالهای پایانی عمر- کشورهای زیر را در مرزهای جغرافیایی ایران قرار داد و بر تمام آنان پادشاهانی مقرر فرمود و خود با سمت شاه شاهان ( شاهنشاه ) بر آنان پادشاهی نمود : ماد - خوزستان - پارت - هرات - بلخ - سغد - خوارزم - زرنگ - رخج - ث ت گوش - گندار - هند - سکائیهای هوم نوش - سکائیهای تیز خود - بابل - آشور - عربستان - مصر - ارمنستان - کپد و کیه - سارد - یونان - سکائیهای ماورای دریا - سکودر - یونانیهای سپر روی سر - لیبیها - حبشیها - اهالی مک - کارائیها . خصویات اخلاقی این شاهنشاه طبق کتیبه های بدست آمده به شرح زیر بوده است
:
شاهنشاهی خشیارشا فرزند داریوش بزرگ
داریوش اندکی پیش از مرگ خشایار را ولیعهد خود معرفی نمود . یونانیان وی را ( اکسرکسس) نامیدند . خشایار مادرش آتوسا ( دختر کورش ) و پدرش داریوش بود . وی در سن 34 سالگی بر تخت پادشاهی ایران و چندین کشور منطقه جلوس کرد . وی بلند قامت – بزرگ منش – درای ریشی بلند اما تند خو و جدی بود . وی بعد از پدرش بر تخت امپراطوری بزرگی نشست که تا ان زمان سابقه نداشت . وی همچنان مصمم بود که راه نیاکان خود را ادامه دهد . به همین دلیل برای گوشمالی دادن به یونانیان ( زیرا یونانیان لیدی که جزوی از ایران محسوب میشد را به آتش کشیده بودند ) لشگری بزرگ راهی یونان کرد . یونانیان از قوانین بین کشورهای آن روزگار عدول کرده بودند و مرتکب گناهی بزرگ شده بودند . از طرفی دیگر یونانیان داریوش را در دو جنگ شکست داده بودند و خشایار به جبران این موارد راهی یونان شد و بعد از جنگهای که در همین وبلاگ آمده است آتن را بکلی شکست داد ولی در نبرد سالامیس شکست خورد . ولی با اینحال بزرگترین امپراطوری تاریخ در آن زمان را برای پادشاهان آینده ایران بجای گذاشت . پس از شکست در سالامیس وی به پرسپولیس بازگشت نمود و سالهای آخر عمر خود را صرف تکمیل تخت جمشید نمود و بناهای باشکوهی برای آیندگان از خود بجای گذاشت . خشایارشا در تابستان 465 قبل از میلاد توسط "خواجه اسپامیتریس" که وی را "میترادات" نیز گفته اند همراه با پسرش داریوش به قتل رسیدند . در قتل خشایار و داریوش درباریان پادشاه هم سهیم بودند . هفت ماه پس از آن "اردوان" فرمانده نگهبانان پادشاه که در قتل خشایار دست داشت کوشید تا اردشیر فرزند دیگر خشایار را نیز به قتل برساند . اما این توطئه ناکام ماند و اردشیر بر تخت پادشاهی نشست
.شاهنشاهی اردشیر اول :
به سال 465 تا 424 پیش از میلادر اردشیر شاهنشاهی امپراطوری ایران را به دست گرفت . با روی کار آمدن وی برادرانش دست به شورش زدند و مصر نیز طغیان کرد و بنای ناسازگاری گذاشت . ولی همگی سرکوب شدند و دوباره مصر به زیر چتر ایران درآمد ولی ایران دیگر توانای نبرد با یونان را نداشت . اردشیر در تعقیب سیاستهای کورش و داریوش به عزرا اجازه داد تا به بیت المقدس برود و هزارو پانصد خانواده یهودی را که از شهر بیرون شده بودند را به سوی خود جلب نمود . او یهودیان را رها ساخت و آنان را از خود خشنود نمود . در سال 445 پیش از میلاد اردشیر شاهنشاه ایران دوباره به یهودیان اجازه داد تا معابد خود را بسازند و بیت المقدس را از ویرانه آباد سازند . در زمان وی ایران و یونان به مبادلات تجاری پرداختند و نبردی بین آنان صورت نگرفت
شاهنشاهی اردشیر درازدست
اردشیر که یونانیان وی را "آرناکسرکسس" میخواندند دارای دستان درازی بود . او مدت 41 سال بر تخت پادشاهی ایران نشست . ولی برادراش با کمک باختری ها به شورش علیه او برخواست و دعوی سلطنت کرد . اردشیردر سال 462 قبل از میلاد در دو جنگ وی را سرکوب کرد و در جای خود نشاند و پس از آن هیچ خبری از برادرش نشد . پس از آن در مصر شورشهای انجام گرفت که ایالتها را سخت تهدید میکرد . فرمانده این شورشها " ایناروس" پسر "پسامتیکوس" فرمانروای "لیبیاسر" بود . او پادگان ارتش ایران را در مصر( دژ سفید ) محاصره نمود . در همین حین کشتی های آتن از قبرس علیه ایران و به جهت یاری رساندن به شورشیان مصری راهی مصر شدند و وارد شورشها علیه ایران شدند . در این هنگام مکابیز شهربان سوریه که ایرانی بود جهت سرکوب شورشها برخواست و در سال 455 قبل از میلاد اکثر مصر را آرام کرد به جز نواحی اطراف "مصب نیل" . پس از آن معاهده ای جهت صلح بین ایران و یونان بسته شد که به نام معاهده "سیمون" نام گرفت . در نهایت اردشیر در مارس 424 قبل از میلاد درگذشت و پس از وی فرزندش خشایار دوم بر تخت پادشاهی ایران جلوس کرد ولی پادشاهی وی 45 روز بیشتر به طول نیانجامید و وی توسط "سغدیان" و توطئه آنان به قتل رسید . بعد از وی داریوش دوم بر تخت نشست . که در زمان وی شورشهای بسیاری صورت گرفت که همه آنان توسط وی آرام شد . در این هنگام یونانیان که از داخل مشغول اغتشاشات مختلفی بودند و نمی توانستند در جنگهای خارجی از خود دفاع کند مجبور به دادن باجهایی به ایران شدند تا ایران آنان را در مقابل تجاوزهای خارجیان محفوظ دارد
.شاهنشاهی اردشیر سوم :
به گفته پرفسور گیریشمن در زمان اردشیر سوم در سالهای 359 تا 338 پیش از میلاد بار دیگر شاهنشاه ایران قوتی دوباره بخشید و میتوانست از سقوط و نابودی خود جلوگیری کند . اردشیر سوم مردی خشن - جدی ولی مصمم و با ارداه و دارای سیاستی قوی بود . او پس از جلوس بر تخت همه یاغیان و سرکشان زمان را سرکوب کرد زیرا تنها راه برای جلوگیری از فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی فقط و فقط فردی مصمم و قوی میخواست تا بار دیگر کشور را از یاغیان و شورشیان رها سازد و بنای دولتی مقتدر را پایه ریزی نماید . اردشیر شهرها شورشی را آرام کرد و به یونان اعلامیه شدیدی فرستاد . سپس روانه مصر شد تا آنجا را که شورش کرده بودند آرام کند ولی برای نخستین بار او شکست خورد ولی بار دیگر با ارتشی قوی راهی آنجا شد و فرعون مصر به حبشه فرار نمود و شهرهای آنجا بر اثر مقاومت نابود و ویران شد . یونان از این قدرت ایران که اردشیر آنرا با خشنونت احیا کرده بود ترسان شد . یونانیان که که چندین دههه مشغول نبرد با ایرانیان و کشورهای وحشی اطراف خود بودند رو به زوال رفته بودند و فرسوده بودند و میدانستند که توانایی نبردی دیگر با شاهنشاهی ایران را ندارند . بنابراین قراردادهای منعقد گردید تا طرفین را مجبور به صلح کند . هنر هخامنشی روز به روز رو به گسترش بود و به قبرس - مصر و سواحل بحرا رسیده بود و علم و نجوم گسترش یافت . هخامنشیان وطن پرستی شدید را کنار گذاشتند و زبانهای غربی و آرامی را در ایران گسترش دادند . در روزگار شاهنشاهی هخامنشی مردمان ایران و کشورهای تابعه ایران هخامنشی در دین آزاد بودند و اجباری برای پذیرفتن آئین مزداپرستی و میترایی و زرتشتی وجود نداشت و به خصوص یهودیان اکثر پیشرفت خود را مدوین ایران بودند زیرا مسیحیان تا حدودی زیادی تحت تاثیر یهودیان قرارداشتند و همه آنها مدیون ایران بودند که یهودیان ار گسترش داده بودند .
سقوط امپراطوری هخامشنی
این سلسله با حمله اسکندر ملعون ( گجستک ) در زمان داریوش سوم در هم کوبیده شد . اسکندر جوانی 22 ساله بود که رویای پادشاهی بر امپراطوری ایران را در سر میپروراند . اسکندر در سال 334 قبل از میلاد بر کشتی نشست از داردانل عبور کرد . او اروپا را پشت سر گذاشت . مصر در آن زمان که جزوی از ایران محسوب میشد توسط اسکندر تصرف شد . داریوش سوم که دارای منابع بیکران و قدرت زیادی بود و خزائنش مملو از ثروت بود نتواسنت از هیچکدام از آنان استفاده کند و اسکندر با شگفتی تمام مصر را گرفت . داریوش درخواست صلح داد ولی اسکندر نپذیرفت و وارد پرسپولیس شد و به گفته های تاریخ شناسان از مستی زیاد - پایتخت ایران را که تا آن زمان آنچنان زیبایی کسی به خود ندیده بود در سال 330قبل از میلاد به آتش کشید و بعدها از این اقدام نادم آمد . از آنجایی که داریوش پسری نداشت اسکندر از این فرصت استفاده نمود و خود را پادشاه جدید ایران معرفی کرد . سپس دختر پادشاه را به همسری برگزید و بر تخت سلطنت ایران جلوس کرد و بعدها سلسله ای کاملا یونانی بر ایران تحمیل کرد که سلوکیان نام گرفت
.فردوسی بزرگ درباره بنا نهادن کاخهای پرسپولیس ( تخت جمشید ) اینچنین میگوید :
بفر کیانی یکی تخت ساخت چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
که چون خواستی دیو برداشتی زهامون بگردون برافراشتی
چو خورشید تابان میان هوا نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر تخت اوی شگفتی فرومانده از بخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند مر آنروز را روز نو خواندند.
اخلاق و اداب ایرانیان در عصر هخامنشی
هرودوت مورخ یوانانی که در سده پنجم قبل از میلاد می زیسته و با چند تن از شاهان هخامنشی همزمان بوده است. دراین زمینه چنین می نویسد:«ایرانیان به فرزندان خود از پنج سالگی تا بیست سالگی آداب نیکوی زرتشتی و بویژه سواری تیراندازی و راستگویی می آموختند. آنها دروغ گویی را بدترین عیب می دانستند. و برای آنکه ناگریز به انجام این کار زشت نشوند حتی از وام خواستن نیز خودداری می کردند، چرا که ممکن بود وامدار به جهتی ناگزیر به دروغگویی شود. آنان از آداب دهان افکندن در آب و در رهگذرها و در نزد دیگران اباء داشتند و آن را امری بسیار نکوهیده می پنداشتند . در آب روان دست و رو نمی شستند و آنرا به ناپاکی نمی آلودند. ایرانیان کهن فرزندان خود را از دوران کودکی به ورزش هایی مانند دویدن، تحمل سرما و گرما،بکار بردن سلاح های گوناگون، سواری و ارابه رانی عادت میدادند و بزرگترین صفات آنان مردانگی، رشادت ودلاوری بود. از دیگر ویژگیهای ایرانیان محترم داشتن همسایه بود، به کسانی که در راه نگهداری میهن و حفظ کشور خدماتی عرضه داشته بودند، پاداش های بزرگ می دادند. از رشوه گیری ، دزدی و تصرف در مال دیگران خودداری می کردند. از پرخوارگی و شکم پرستی پرهیز داشتند. به هنگام راه رفتن چیزی نمی خوردند. و شکار را به اعتبار جنبه ورزشی آن دوست داشتند. دستورات زرتشت در زندگی ایرانیان آن زمان جنبه عملی پیدا کرده بود و همین مساله مهم سبب برجسته تر شدن ویژگی های اخلاقی آنان نسبت به اقوام دیگر می شد
.کتیبه هایی که در تخت جمشید به سه زبان آرامی ، ایلامی و فرس باستان نوشته شده است بیانگر این هستند که ایرانیان به فن ترجمه آگاهی داشتند. در کاخ مرکزی تخت جمشید بر روی زمین دایره ای دیده می شود که این دایره درست در زیر سوراخ سقف قرار داشته است. درست در موقع تحویل سال در نوروز و اولین روز پاییز خورشید به صورت عمودی از این روزنه به درون می تابید. این خود بیانگر این است که ایرانیان با علم نجوم آشنایی داشتند
.وقتی که در ناحیه درودزن در استان فارس می خواستند سدی بسازند با امکانات علمی و مهندسی امروزه سعی کردند بهترین جا را برای سد پیدا کنند. وقتی طبق اصول مهندسی امروزه محل سد را تعیین کردند با کمال شگفتی آثار "سد داریوش بزرگ" را آنجا یافتند. از این رو آنجا را سد داریوش نامیدند. اما این نام به عده ای ناخوشایند آمده و نام آن سد را به سد درود زن تغییر دادند
.کتیبه ای پیدا شده که در آن کتیبه داریوش بزرگ به کارگزاران خود دستور می دهد که در مصر دانشگاه بسازند. اینها نمونه کوچکی از علم دوستی هخامنشیان است
دعای داریوش بزرگ : خداوند این کشور را از شر دشمن ، خشکسالی و دروغ محفوظ نگه دارد
شب چله (یلدا)
شب زایش خورشید و آغاز سال نو میترایی
دیر زمانی است که مردمان ایرانی و بسیاری از جوامع دیگر، در آغاز فصل زمستان مراسمی را برپا میدارند که در میان اقوام گوناگون، نامها و انگیزههای متفاوتی دارد. در ایران و سرزمینهای هم فرهنگ مجاور، از شب آغاز زمستان با نام «شب چله» یا «شب یلدا» نام میبرند که همزمان با شب انقلاب زمستانی است. به دلیل دقت گاهشماری ایرانی و انطباق کامل آن با تقویم طبیعی، همواره و در همه سالها، انقلاب زمستانی برابر با شامگاه سیام آذرماه و بامداد یکم دیماه است. هر چند امروزه برخی به اشتباه بر این گمانند که مراسم شب چله برای رفع نحوست بلندترین شب سال برگزار میشود؛ اما میدانیم که در باورهای کهن ایرانی هیچ روز و شبی، نحس و بد یوم شناخته نمیشده است. جشن شب چله، همچون بسیاری از آیینهای ایرانی، ریشه در رویدادی کیهانی دارد.
خورشید در حرکت سالانه خود، در آخر پاییز به پایین ترین نقطه افق جنوب شرقی میرسد که موجب کوتاه شدن طول روز و افزایش زمان تاریکی شب میشود. اما از آغاز زمستان یا انقلاب زمستانی، خورشید دگرباره بسوی شمال شرقی باز میگردد که نتیجه آن افزایش روشنایی روز و کاهش شب است. به عبارت دیگر، در ششماهه آغاز تابستان تا آغاز زمستان، در هر شبانروز خورشید اندکی پایین تر از محل پیشین خود در افق طلوع میکند تا در نهایت در آغاز زمستان به پایین ترین حد جنوبی خود با فاصله 5/23 درجه از شرق یا نقطه اعتدالین برسد. از این روز به بعد، مسیر جابجاییهای طلوع خورشید معکوس شده و مجدداً بسوی بالا و نقطه انقلاب تابستانی باز میگردد. آغاز بازگردیدن خورشید بسوی شمالشرقی و افزایش طول روز، در اندیشه و باورهای مردم باستان به عنوان زمان زایش یا تولد دیگرباره خورشید دانسته میشد و آنرا گرامی و فرخنده میداشتند.
در گذشته، آیینهایی در این هنگام برگزار میشده است که یکی از آنها جشنی شبانه و بیداری تا بامداد و تماشای طلوع خورشید تازه متولد شده، بوده است. جشنی که از لازمههای آن، حضور کهنسالان و بزرگان خانواده، به نماد کهنسالی خورشید در پایان پاییز بوده است، و همچنین خوراکیهای فراوان برای بیداری درازمدت که همچون انار و هندوانه و سنجد، به رنگ سرخ خورشید باشند.
بسیاری از ادیان نیز به شب چله مفهومی دینی دادند. در آیین میترا (و بعدها با نام کیش مهر)، نخستین روز زمستان به نام «خوره روز» (خورشید روز)، روز تولد مهر و نخستین روز سال نو بشمار میآمده است و امروزه کارکرد خود را در تقویم میلادی که ادامه گاهشماری میترایی است و حدود چهارصد سال پس از مبدأ میلادی به وجود آمده؛ ادامه میدهد. فرقههای گوناگون عیسوی، با تفاوتهایی، زادروز مسیح را در یکی از روزهای نزدیک به انقلاب زمستانی میدانند و همچنین جشن سال نو و کریسمس را همچون تقویم کهن سیستانی در همین هنگام برگزار میکنند. به روایت بیرونی، مبدأ سالشماری تقویم کهن سیستانی از آغاز زمستان بوده و جالب اینکه نام نخستین ماه سال آنان نیز «کریست» بوده است. منسوب داشتن میلاد به میلاد مسیح، به قرون متأخرتر باز میگردد و پیش از آن، آنگونه که ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه نقل کرده است، منظور از میلاد، میلاد مهر یا خورشید است. نامگذاری نخستین ماه زمستان و سال نو با نام «دی» به معنای دادار/خداوند از همان باورهای میترایی سرچشمه میگیرد.
نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی که پیرو مزدک، قهرمان بزرگ ملی ایران بودهاند (که هنوز هم حامیان سرمایه داری لجام گسیخته اندیشههای عدالت جویانه او را سد راه منافع طبقاتی خود میدانند) سخت گرامی و بزرگ دانسته میشد و از آن با نام «خرم روز» یاد میکرده و آیینهایی ویژه داشتهاند. این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستانی هنوز در میان برخی اقوام دیده میشود که نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان) است. همچنین در تقویم کهن ارمنیان نیز از نخستین ماه سال نو با نام «ناواسارد» یاد شده است که با واژه اوستایی «نوسرذه» به معنای «سال نو» در پیوند است.
هر چند برگزاری مراسم شب چله و میلاد خورشید در سنت دینی زرتشتیان پذیرفته نشده است؛ اما خوشبختانه اخیراً آنان نیز میکوشند تا این مراسم را همچون دیگر ایرانیان برگزار کنند. البته در شبه تقویم نوظهوری که برخی زرتشتیان از آن استفاده میکتتد و دارای سابقه تاریخی در ایران نیست، زمان شب چله با 24 آذرماه مصادف میشود که نه با تقویم طبیعی انطباق دارد و نه با گاهشماری دقیق ایرانی و نه با گفتار ابوریحان بیرونی که از شب چله با نام «عید نود روز» یاد میکند. از آنرو که فاصله شب چله با نوروز، نود روز است.
امروزه میتوان تولد خورشید را آنگونه که پیشینیان ما به نظاره مینشستهاند، تماشا کرد: در دوران باستان بناهایی برای سنجش رسیدن خورشید به مواضع سالانه و استخراج تقویم ساخته میشده که یکی از مهمترین آنها چارتاقی نیاسر کاشان است که فعلاً تنها بنای سالم باقی مانده در این زمینه در ایران است. پژوهشهای نگارنده که در سال 1380 منتشر شد (نظام گاهشماری در چارتاقیهای ایران)، نشان میدهد که این بنا بگونهای طراحی و ساخته شده است که میتوان زمان رسیدن خورشید به برخی از مواضع سالانه و نیز نقطه انقلاب زمستانی و آغاز سال نو میترایی را با دقت تماشا و تشخیص داد. چارتاقی نیاسر بنایی است که تولد خورشید بگونهای ملموس و قابل تماشا در آن دیده میشود. این ویژگی را چارتاقی «بازه هور» در راه نیشابور به تربت حیدریه و در نزدیکی روستای رباط سفید، نیز دارا است که البته فعلاً دیواری نوساخته و الحاقی مانع از دیدار پرتوهای خورشید میشود.
هر ساله مراسم دیدار طلوع و تولد خورشید در چارتاقی نیاسر، و بررسی نظریه نگارنده، با حضور دوستداران باستان ستاره شناسی ایرانی و دیگر علاقه مندان، در شهر نیاسر کاشان برگزار میشود.
داریوش شاه هخامنشی
«تو ای بنده نیک بدان که هستی، توانائی هایت کدام و رفتارت چگونه است. نپندار که زمزمه های پنهانی بهترین سخن است. بیشتر به آن گوش فرادار که بی پرده می شنوی! تو ای بنده! بهترین کار را از توانمندان ندان و بیشتر به چیزی بنگر که از ناتوانان سر میزند.»
این سخنان زیبا که در بردارنده نکات فلسفی، اخلاقی و اجتماعی است از چه کسی است؟ اندیشمندی اخلاقگرا از روزگاران گذشته و یا مصلحی معاصر و جانبدار ضعفا
جای شگفتی خواهد بود که بدانید که اینها گفته های یکی از مقتدرترین فرمانروایان دوران باستان است که بر مقبره وی نقش بسته و در گذر از هزاره ها به ما رسیده اند.
داریوش (فارسی باستان: داریه وهوش = دارنده خوبی) در سال 1216 زرتشتی برابر با (روز 29 سپتامبر 522 پیش از میلاد) بر گئومات (بردیای دروغین) چیره شد و پس از یکسال با انجام 19 نبرد توانست فرمانروائی امپراتوری بزرگی را بدست گیرد که کوروش بزرگ بنیاد نهاده بود. گرچه کوروش بزرگ از چهره های ممتاز تاریخ بشری است، اما دانسته های ما از او بازتابی است از آنچه تاریخ نگاران با تکیه بر دستاوردهای باستان شناسی در مورد او ابراز می دارند چرا که سنگ نبشته ای از او باقی نمانده است. اما خوشبختانه در مورد داریوش بدینگونه نیست و امروز با تکیه بر سنگ نبشته های وی در بیستون (بغستان)، شوش، تخت جمشید و آرامگاهش در نقش رستم میتوانیم به شناختی بیواسطه از داریوش دست یابیم.این امر در واقع نمایانگر برآورده شدن هدف داریوش از آفرینش این آثار است.داریوش با هدف برقراری ارتباط ملی حتی فرمان به ایجاد خط ملی داد تا همراه با دیگر خطوط مرسوم، از آن برای سخن گفتن از قوانین و اصول جهان داری اش بهره گیرد.
«به خواست اهورامزدا، من چنینم که راستی را دوست دارم و از دروغ روی گردانم. دوست ندارم که ناتوانی از حق کشی در رنج باشد. همچنین دوست ندارم که به حقوق توانا به سبب کارهای ناتوان آسیب برسد. آنچه را درست است من آن را دوست دارم. من دوست بنده دروغ نیستم. من بدخشم نیستم.حتی وقتی خشم را می انگیزاند، آنرا فرو می نشانم. من سخت برهوس خود فرمانروا هستم.»
این است بخشی از معتقدات داریوش چنین بیانیه ای از زبان یک شاه در سده ششم پیش از میلاد به معجزه می ماند.اما واقعاً در عمل هم به آنچه باز می گوید پایبند بود؟
پاسخ به این سئوال را می توان بدین صورت بررسی کرد: در حدود هفتاد سال قبل کاوشگران تخت جمشید به منبعی سرشار از اطلاعات دست یافتند، این منبع جدید مشتمل بر حدود 30000 لوح گلی بود که از آن میان تقریباً 6000 عدد در وضعیت نسبتاً سالم قرار داشتند. این لوح های گلی بخش کوچکی از بایگانی دیوان شاهنشاهی هخامنشی را تشکیل میدادندکه مربوط به سالهایی از پادشاهی داریوش بزرگ بین سالهای 509 تا 494 پیش از میلاد می گردیدند. نزدیک به دویست سال پس از این تاریخ با به آتش کشیدن تخت جمشید توسط اسکندر مقدونی، این بخش کوچک از انبوه لوح های دیوانی در آتش ویرانگرانه پخته شدند و بگونه ای معجزه آسا تاب پایداری درگذر هزاره ها را یافتند. لوح های مزبور به خط میخی عیلامی نوشته شده اند و با متنهای کوتاه خود در مجموع دربردارنده یادداشتهای اداری و محاسبات دیوانی تخت جمشید، مرکز شاهنشاهی هخامنشیان می باشند. اهمیت بسیار زیاد این لوحها برای باستان شناسان و پژوهشگران از آن روی است که سرچشمه ای غنی از منابع دست اول و فارغ از ملاحظات سیاسی خاص نگارندگان منابع دیگر را می دهد. یعنی (1- سنگ نبشته های شاهان. 2- گزارشهای نویسندگان یونانی و رومی) چرا که این یادداشتها به قصد پژوهشهای این زمانی ما فراهم نیامده اند بلکه تصاویر کوچک واقعی زمان خودند. با استناد به این لوح ها نه تنها می توان پاسخ بسیاری از پرسشها درباره مسائل دیوانی و سازمان فرمانروائی هخامنشی دریافت بلکه می توان دانستنیهای فراوان درباره زندگی روزمره مردم و نیز مناسبات اجتماعی، اقتصادی، آئینی و فرهنگی حاکم آن دوران نیز به دست آورد. به عنوان نمونه می توان دریافت که مردم آن روزگار پرستش اهورامزدا را پذیرفته بودند و به نظر می رسد مزدا پرستی دین رسمی به حساب می آمده است.
پس از بررسی این لوح ها نتیجه می گیریم که داریوش واقعاً بنا بر ادعای خود با مسائل مردم ناتوان همراه بوده است. در نظام او دستمزد کارگران بر اساس نظام منظبط مهارت و سن طبقه بندی می شد، مادران از مرخصی و حقوق زایمان و نیز حق اولاد استفــاده می کرده اند. فوق العاده، سختی کار و بیماری پرداخت می شد، حقوق زن و مرد برابر بود و زنــان امکــان داشتند کار نیمه وقت انتخاب کنند. ناتـــوانترین مـردم می توانــستند و می بایست در کار گروهی نقش داشته باشند