سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
نویسندگان وبلاگ
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 63
کل بازدید : 208836
کل یادداشتها ها : 111
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
منشور کورش ، نخستین منشور جهانی حقوق بشر:

منم کـورش ، شاه جهان ، شاه بزرگ ، شاه توانمند ، شاه بابـل ، شاه سومر و آکد ، شاه چهار گوشه جهان. پسر کمبوجیه ، شاه بزرگ … نوه کورش ، شاه بزرگ … نبیره چیش‌پیش ، شاه بزرگ …
ترجمه و انتشار فرمان کورش بزرگ (کورش دوم) پرده از نادانسته‌های بسیاری برداشت و به زودی به عنوان «نخستین منشور جهانی حقوق بشر» شهرتی عالمگیر یافت و نمایندگان و حقوقدانان کشورهای گوناگون جهان در سال 1348 خورشیدی با گردهمایی در کنار آرامگاه کورش در پاسارگاد، از او به نام نخستین بنیادگذار حقوق بشر جهان یاد کردند و او را ستودند، حقوقی که انسان امروزه پس از2500 سال در اندیشه‌ی ایجاد و فراهم سازی آن افتاده است و آرزوی گسترش آن را در سر می‌پروراند.   

آشور نصیر پال، شاه آشور (884 پیش از میلاد) در کتیبه‌ی خود نوشته است:
«... به فرمان آشور و ایشار، خدایان بزرگ و حامیان من... ششصد نفر از لشکر دشمن را بدون ملاحظه سر بریدم و سه هزار نفر از اسیران را زنده زنده در آتش سوزاندم... حاکم شهر را به دست خودم زنده پوست کندم و پوستش را به دیوار شهر آویختم... بسیاری را در آتش کباب کردم و دست و گوش و بینی زیادی را بریدم، هزاران چشم از کاسه و هزاران زبان از دهان بیرون کشیدم و سرهای بریده را از درختان شهر آویختم ...».

در کتیبه سناخریب، شاه آشور (689 پیش از میلاد) چنین نوشته شده است:
«... وقتی که شهر بابل را تصرف کردم، تمام مردم شهر را به اسارت بردم. خانه‌هایشان را چنان ویران کردم که به صورت تلی از خاک درآمد. همه‌ی شهر را چنان آتش زدم که روزهای بسیار دود آن به آسمان می‌رفت، نهر فرات را به روی شهر جاری کردم تا آب حتی ویرانه‌ها را نیز با خود ببرد ...».

در کتیبه آشور بانیپال (645 پیش از میلاد)، مشهورترین پادشاه آشور، پس از تصرف شهر شوش، پایتخت ایلام (تمدن ایلامی، جنوب ایران را فراگرفته بود) آمده است:
«... من شوش، شهر بزرگ مقدس... را به خواست آشور و ایشار فتح کردم... من زیگورات شوش را که از آجرهایی با سنگ لاجورد لعاب شده بود، شکستم... معابد ایلام را با خاک، یکسان کردم و خدایان و الاهه‌هایش را به باد یغما دادم. سپاهیان من وارد بیشه‌های مقدسش شدند که هیچ بیگانه‌ای از کنارش نگذشته بود، آن را دیدند و به آتش کشیدند. من در فاصله یک ماه و بیست و پنج روز راه، سرزمین شوش را تبدیل به یک ویرانه و صحرای لم یزرع کردم... ندای انسانی و... فریادهای شادی... به دست من از آنجا رخت بربست، خاک آنجا را به توبره کشیدم و به ماران و عقرب‌ها اجازه دادم آنحا را اشغال کنند ...».

و در کتیبه نبوکد نصر، شاه بابل (556 پیش از میلاد) آمده است:
«... فرمان دادم که صد هزار چشم درآورند و صد هزار ساق پا را بشکنند. هزاران دختر و پسر جوان را در آتش سوزاندم و خانه‌ها را چنان ویران کردم که دیگر بانک زنده‌ای از آنجا برنخیزد ...».
اما با وجود رفتارهای ناپسند پادشاهان آشور و بابل

کورش پس از ورود به شهر بابل با مردم شهر چنین رفتار کرد:
متن کامل منشور کورش به دو بخش تقسیم می شود. بخش اول که نه از زبان کورش ، بلکه به روایت ناظری ناشناخته که می‌تواند نظر اهالی و بزرگان بابل باشد، بازگو می‌شود ، که در این مقاله در مورد آن بحثی نشده و بخش دوم که که از زبان کورش بازگو می شود. در اینجا گزیده‌ای از مشهورترین بخش آن، آورده می‌شود.
 

« منم کـورش ، شاه جهان ، شاه بزرگ ، شاه توانمند ، شاه بابـل ، شاه سومر و آکد ، شاه چهار گوشه جهان. پسر کمبوجیه ، شاه بزرگ … نوه کورش ، شاه بزرگ … نبیره چیش‌پیش ، شاه بزرگ …
آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم ، همه مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابِـل بر تخت شهریاری نشستم. مردوک [و دقت کنید که کوروش با وسعت دیدی بی همتا به  مردوک، خدای بابلیان اشاره دارد و چون «خداوند جان و خرد» را فراتر از هر چیزی می بیند، متعصبانه تنها بر نام وی تکیه نمی کند تا مبادا دون شأن خود ببیند نام دیگر خدایان را بر زبان بیاورد. این گونه است که او به باورهای بابلیان احترام می گذارد. در ترجمه هایی که در این بخش نام اهورامزدا آمده به اصل متن وفادار نبوده اند] ،  خدای بزرگ دل‌های پاک مردم بابـل را متوجه من کرد … زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. وضع داخلی بابل و جایگاه‌های مقدسش قلب مرا تکان داد … من برای صلح کوشیدم.
من برده‌داری را بر‌انداختم، به بدبختی آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند.
مَـردوک خدای بزرگ از کردار من خشنود شد … او برکت و مهربانی‌اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم …
من همه شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم تمام نیایشگاه‌هایی که بسته شده بودند را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم.
همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه‌های خود برگرداندم و خانه‌های ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم. همچنین پیکره خدایان سومر و اَکَـد را که نَـبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودی مَردوک خدای بزرگ و به شادی و خرمی به نیایشگاه‌های خودشان بازگرداندم. بشود که دل‌ها شاد گردد.
بشود، خدایانی که آنان را به جایگاه‌های مقدس نخستین‌شان بازگرداندم، هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم زندگانیِ بلند خواستار باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیکخواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: ‘‘ به کورش شاه، پادشاهی که ترا گرامی می‌دارد و پسرش کمبوجیه، جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.’’
من برای همه مردم جامعه‌ای آرام فراهم ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم »

کورش پس از ورود به شهر بابل - در کنار رود فرات و در جنوب بغداد امروزی - فرمان آزادی هزاران یهودی را صادر کرد که قریب هفتاد سال در بابل به اسارت گرفته شده بودند، هزارن آوند زرین و سیمین آنان را که پادشاه بابل از ایشان غنیمت گرفته بود، به آنان بازگردادند و اجازه داد که در سرزمین خود نیایش‌گاهی بزرگ برای خود برپای دارند. رفتار کورش با یهودیان موجب کوچ بسیاری از آنان به ایران شد که در درازای بیست و پنج قرن هیچگاه بین آنان و ایرانیان جنگ و خشونت و درگیری رخ نداد و آنان ایران را میهن دوم خود می‌دانسته‌اند.
 

منشور کورش


در این باره در باب‌های گوناگون اسفار عزرا و اشعیا در کتاب تورات آمده است:
«خداوند روح کورش، پادشاه فارس را برانگیخت تا در تمامی ممالک خود فرمانی صادر کند و بنویسد: کورش، پادشاه فارس چنین می‌فرماید که یهوه، خدای آسمان مرا امر فرموده است که خانه‌ای برای او در اورشلیم که در یهود است بنا نمایم. پس کیست از شما از تمامی قوم او که خدایش با وی باشد و به اورشلیم که در یهود است برود و خانه یهوه را که خدای حقیقی است در اورشلیم بنا نماید؟... پس همگی برخاسته و روان شدند تا خانه خداوند را که در اورشلیم است بنا نمایند. و کورش پادشاه، ظروف خانه خداوند را که نبوکد نصر  آنها را از اورشلیم آورده و در خانه خدایان خود گذاشته بود، بیرون آورد و به رییس یهودیان سپرد».

در اینجا مایلم به این نکته تأکید کنم که با وجود اینکه منشور کورش بزرگ را «نخستین اعلامیه جهانی حقوق بشر» می‌دانند، اما نوآوری چنین فرمانی از کورش نبوده است، بلکه این فرمان فرآیند فرهنگ ایرانی بوده است; فرهنگی که هرگز دستور به غارت و آدمکشی و ویرانی نداده است، و کورش این رفتار را از مردمان سرزمین خود، از نیاکان خود، از فرهنگ رایج کشورش، درآغوش مهرآمیز مادر و از پرورش او آموخته بوده و به کار بسته است.
سرافرازی نخستین بیانیه جهانی حقوق بشر نه تنها برای کورش، بلکه همچنین برای فرهنگ کشوری است که سراسر پهنه پهناور آن از کهن ترین روزگاران، تابش‌گاه اندیشه نیک و کردار نیکی بوده است که امروزه و از پس هزاران سال، مردمان جهان در آرزو و آرمان فراهم ساختن آن هستند. [باشد که ما نیز _ چونان گذشته ها _ در کنار جهانیان باشیم]
منشور کورش هخامنشی ارمغانی است از سرزمین ایران برای جهانی که از جنگ و خشونت خسته است و از آن رنج می‌برد


  

سنگ‌نبشته خشیارشا شاه

در شهر وان

 

شهر کردنشین وان در پنج کیلومتری شرق دریاچه‌ای به همین نام در آناتولی شرقی (ارمنستان پیشین و ترکیه امروزی) قرار دارد. ناحیه‌ای که این شهر در آن واقع شده، دره‌ای سرسبز و حاصل‌خیز به طول تقریبی بیست و عرض شش کیلومتر است که از کوهستان‌های بلند پیرامون سیراب می‌شود. خط راه‌آهن تهران- استانبول نیز از همین دره و از شمال شهر وان عبور می‌کند و در حاشیه دریاچه به پایان می‌رسد. در اینجا، قطار و یا محموله آن سوار کشتی‌های بزرگی می‌شود تا در آن سوی دریاچه بر روی ادامه خط آهن قرار گیرد. ناحیه وان همچنین به سبب گربه‌های سپیدِ زیبا و معروفش که چشمانی دورنگ دارند، شهرتی جهانی دارد.

شهر وان و دشت‌های پیرامون آن، کهن‌ترین استقرارگاه کشور باستانی «اوروآتری» Uruatri ( در فارسی باستان: «اَرمـیـنَـه Arminah/ ارمنیه، در بابلی و آشوری: «اورارتو» Urartu) بوده است. این شهر و دریاچه در زبان اورارتویی با نام‌های «بـیـائـیـنـی» Biaini و «نائیری» Nairi  شناخته می‌شده و شهر قلعه‌مانند «توشپا» Toushapa/ Tospa پایتخت اورارتوییان در سده‌های نخستین هزاره یکم پیش از میلاد نیز در همین ناحیه بوده است. بازمانده بناها و آثار اورارتویی توشپا، در قلعه و تپه‌هایی در غرب شهر امروزی وان (که به نام «وان قدیم» خوانده می‌شوند) و در فاصله دو کیلومتری از کرانه دریاچه، همچنان برجای مانده است.

کشور اورارتو همواره از سوی آشوریان در معرض تاخت و تاز بوده است. کتیبه‌ و نگارکندی از شلمنصر سوم حاکی از حمله او به این شهر، کشتار اهالی، خونین کردن کوهستان‌ها، سوزاندن شهرها و برافراشتن میل‌هایی از سر انسان‌هاست.  

ارمنیه یا اورارتو، یکی از سرزمین‌های تابعه حکومت مرکزی ایران در زمان شاهنشاهی هخامنشی بوده و در آنجا، خط، زبان، ادیان و پرستش خدایان سه‌گانه ایران هخامنشی (اهورامزدا، میترا و آناهیتا) در کنار سه خدای بزرگ اورارتویی: «خالدی» Khaldi، «تِـئـیـشِـبـا» Teisheba و «شیوینی» Shivini رواج داشته است.

در «وان قدیم»، آثاری از دوره‌های گوناگون تاریخی دیده می‌شود که شامل دژ، گورستان، آرامگاه، برج، مناره، کاخ، کلیسا، مسجد و سنگ‌نبشته‌های متعدد اورارتویی و آشوری است. بسیاری از اشیای باستانی یافت‌شده در کاوش‌های منطقه، در موزه وان و نیز در موزه باستان‌شناسی شهر ارزروم نگهداری می‌شوند

دورنمای سنگ‌نبشته خشیارشا شاه در وان (XV) و باروهای دژ اورارتویی در بالای صخره

عکس از: Livius articles on ancient history

 

در ناحیه مهم و باستانی وان، بجز کتیبه‌های اورارتویی و آشوری، یک سنگ‌نوشته از خشیارشا شاه، چهارمین پادشاه هخامنشی و فرزند داریوش بزرگ وجود دارد. این کتیبه در سینه‌کش صخره‌ای دست نیافتنی و در زیر قلعه بزرگ اورارتویی (واقع در میانه دو بخش جدید و قدیم وان) و با ارتفاع تقریبی بیست متر از سطح زمین جای دارد. از طریق پلکانی سنگی که بسوی قلعه می‌رود، می‌توان بیشتر به این اثر نزدیک شد. در این کتیبه، برخلاف کتیبه شلمنصر سوم، هیچ نشانی از خشونت و رفتارهای قهرآمیز وجود ندارد و مانند دیگر کتیبه‌های هخامنشی از «خوشبختی مردم» سخن رفته است.

کتیبه خشیارشا (با شناسه XV)، اندازه‌ای در حدود 2 در 4 متر دارد و در سه ستون نوشته شده است. ستون سمت چپ (از دید بیننده) که پهن‌تر از دو ستون دیگر است با 92 واژه و 577 حرف، به خط و زبان فارسی باستان، ستون میانی به خط و زبان عیلامی/ ایلامی، و ستون سمت راست به خط و زبان اکدی/ بابلی نو نوشته شده است. هر ستون از 27 سطر تشکیل شده و متن‌های عیلامی و اکدی، ترجمان تقریباً برابر متن فارسی باستان همین کتیبه است. این سنگ‌نگاره برخلاف نمونه مشابه خود در گنج دره همدان، بدون در یا روپوش بوده اما از نظر میزان فرسایش در وضعیت مطلوبی قرار دارد و به ویژه متن فارسی باستان آن کاملاً سالم و خوانا باقی مانده است.

مضمون کتیبه هخامنشی وان، همانند چندین کتیبه دیگر از خشیارشا و داریوش است. جز آنکه در اواخر آن، خشیارشا بازگو می‌کند که ایده و آغاز ساخت این اثر متعلق به پدرش بوده است و او آنرا به پایان رسانده است:

سنگ‌نبشته خشیارشا شاه در وان (XV)

عکس از: Livius articles on ancient history

«خدای بزرگ است اهورامزدا، که بزرگ‌ترین خدایان است، که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که مردم را آفرید، که خوشبختی را برای مردم آفرید، که خْـشَـیارشا (حرف‌نوشت: خَـ شَـ یَـ ـا رَ شَـ ـا) را شاه کرد. تکِ بسیاری شاه (متن اصلی: اَئـیـوَم پَـرونـام خْـشـایَـثْـ‌یَـم)، تکِ بسیاری فرمانروا.

من خشیارشا، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه سرزمین‌هایی با بسیار مردمان (خْـشـایَـثْـیَـه دَهْـیـونـام پَـرو زَنـانـام)، شاه بر این زمینِ بزرگ و بس دور. پسر داریوش شاه، هخامنشی.

گوید خشیارشا شاه: داریوش شاه که مرا پدر بود، به خواست اهورامزدا بسا بهترین‌ها بکرد و فرمان کندن (کَـنْـتَـنَـئـی) اینجا را بداد، جایی که نپشته‌ای (دیـپـیـم) ننوشت. پسانگاه، من فرمان نبشتن این نپشته را دادم. اهورامزدا بپایاد با دیگر خدایان (بَـگَـئـیـبـیـش)، مرا و شهریاری مرا و آنچه که کرده‌ام


  

جشن آبانگان

آبان روز از آبان ماه برابر با 10 آبان در گاهشماری ایرانی

«... اینک آب­ها را می­ستاییم، آب­های فروچکیده و گردآمده و روان شده­ و خوب کـُنش ِ اهورایی را...»
(یسنا - هـات 38 - بند 3)

پیکره ی آناهیتا - ایزد بانوی آب های روان

«جشن آبانگان» جشنی است در گرامیداشت ستاره­ی روان (سیاره) درخشان «اَنَهیتَه / آناهید (زهره)» و رود پهناور و خروشان «اردوی / آمو (آمودریا)»، و بعدها ایزدبانوی بزرگ «آب»­ها در ایران (غیاث آبادی، 1382،ص77).
«اَردوی سوره اَناهیتا» Ardavi – Sura An?hita ایزد‌بانویی ایرانی بسیار برجسته­ای است که نقش مهمی در آیین­های ایرانی دارد و پیشینه­ی ستایش و بزرگداشت این ایزد بانو در فرهنگ ایرانی به دوره­های پیش از زرتشتی در تاریخی ایران می­رسد.

بخش بزرگی در کتاب اوستا به نام «آبان یشت»(یشت پنجم) که یکی از باستانی­ترین ِیشت­ها می­باشد به این ایزد بانو اختصاص دارد، در این یشت، او زنی است جوان، خوش اندام، بلند بالا، زیبا چهره، با بازوان سپید و اندامی برازنده، کمربند تنگ بر میان بسته، به جواهر آراسته، با طوقی زرین بر گردن، گوشواری چهارگوش در گوش، تاجی با سد ستاره­ی هشت گوش بر سر، کفش­هایی درخشان در پا، با بالاپوشی زرین و پرچینی از پوست سگ آبی. اَناهید گردونه­ای دارد با چهار اسب سفید، اسب­های گردونه­ی او ابر، باران، برف و تگرگ هستند.
او در بلندترین طبقه­ی آسمان جای گزیده است و بر کرانه­ی هر دریاچه­ای، خانه­ای آراسته، با سد پنجره­ی درخشان و هزار ستون خوش تراش دارد. او از فراز ابرهای آسمان، به فرمان اهورامزدا، باران و برف و تگرگ را فرو می­باراند.

نیایشگاه­های آناهیتا معمولا در کنار رودها برپا می­شده و زیارتگاه­هایی که امروزه با اسامی دختر و بی بی مشهور هستند و معمولا در کنار آن­ها آبی جاری است، می­توانند بقایای آن نیایشگاه­ها باشند.
برخی حتی سفره­های نذری با نام بی بی (همچون بی بی سه شنبه) را بازمانده­ی آیین­های مربوط به آناهیتا می­دانند.

آناهیتا همتای ایرانی «آفرودیت»، الهه­ی عشق و زیبایی در یونان و «ایشتر»، الهه­ی بابلی، به شمار می­رود.

واژه­ی «آب» که جمع آن «آبان» است در اوستا و پهلوی «آپ» و در سانسکریت «آپه» Apa و در فارسی هخامنشی «آپی» می­باشد.
این آخشیج (عنصر) همانند آخشیج­های اصلی دیگر چون آتش و خاک و هوا در آیین­های ایرانیان باستان مقدس است و آلودن آن گناهی بس بزرگ است. برای هریک از چهار آخشیج امشاسپندی (فرشته) ویژه نامگذاری شده است. به گواهی اوستا و نامه­های دینی پهلوی، ایرانیان آخشیج­های چهارگانه را که پایه­ی نخستین زندگی است، می­ستودند.

در جشن آبانگان، پارسیان به ویژه زنان در کنار دریا یا رودخانه­ها، فرشته­ی آب را نیایش می­کنند. ایرانیان کهن آب را پاک (مقدس) می­شمردند و هیچ­گاه آن­را آلوده نمی­کردند و آبی را که اوصاف سه­گانه­اش (رنگ - بو - مزه) دگرگون می­شد برای آشامیدن و شستشو به­کار نمی­بردند.


«هرودوت» می­آورد :
«... ایرانیان در میان آب ادرار نمی­کنند، آب دهان و بینی در آن نمی­اندازند و در آن دست و روی نمی­شویند ...»
«استرابون» جغرافیدان یونانی نیز می­آورد «... ایرانیان در آب روان، خود را شستشو نمی­دهند و در آن لاشه، مردار و آن­چه که نا پاک است نمی­اندازند ...»

در برگردان فارسی آثارالباقیه ابوریحان بیرونی می­خوانیم :
«... آبان روز دهم آبان ماه است و آن را عید می­دانند که به جهت همراه بودن دو نام، آبانگان می­گویند. در این روز زو Zoo پسر طهماسپ از سلسله­ی پیشدادیان به شاهی رسید، مردم را به کندن قنات­ها و نهرها و بازسازی آن­ها فرمان داد، در این روز به کشورهای هفت­گانه خبر رسید که فریدون ، بیوراسب (ضحاک - آژی دهاک) را اسیر کرده، خود به پادشاهی رسیده و به مردم دستور داده است که خانه و زندگی خود را دارا شوند...»

در روایت دیگرى آمده است که پس از هشت سال خشکسالى در ماه آبان باران آغاز به باریدن کرد و از آن زمان جشن آبانگان پدید آمد.

زرتشتیان نیز در این روز همانند سایر جشن­ها به آدریان­ها (آتشکده­ها) مى­روند و پس از آن براى گرامیداشت مقام فرشته­ی آب­ها، به کنار جوى­ها و نهرها و قنات­ها رفته و با خواندن اوستاى آبزور (بخشى از اوستا که به آب و آبان تعلق دارد) که توسط موبد خوانده مى­شود، اهورامزدا را ستایش کرده و درخواست فراوانى آب و نگهدارى آن را کرده و پس از آن به شادى مى­پردازند.

جالب این­جاست که مى­گویند اگر در این روز باران ببارد، آبانگان به مردان تعلق گرفته و مردان تن و جان خویش را به آب مى­سپارند و اگر بارانى نبارد، آبانگان زنان است و زنان آب تنى مى­کنند.


  

تقدیم به درگاه کوروش بزرگ

نسلهارادمردی مثل او هرگز ندیدند       

                 بعد مرگش یاقیان بر خاک او لشکر کشیدند

 korosh anahita

           ما وارث کوروش فرزند جمشیدیم      

       پیروز و بی برده بت نپرستیدیم

     ماریشه ای دیرین در عشق و دین داریم  

        ما زادگاهی چون ایران زمین داریم        

KOROSH

                                             


من به دنبال سر اسکندرم

 

  

من همان نوباوه ایران زمین

 

  

از تبار  کورش نام آورم

 

  

در غم زمزمه های رفتنم

 

  

بی خیال ضجه های مردنم

 

  

وارثی از وارثان سورنا

 

  

در تکاپوی نجات میهنم

 

  

خاک من فریاد شاهانت چه شد

 

  

سلسله داران ایرانت چه شد

 

  

مرگ تو مرگ نژاد آریاست

 

  

داریوش و کورش بانت چه شد

  


  

آثار باستانی در حال تخریب

1. سد سیوند خطری است جدی برای پاسارگاد و تنگه بلاغی.
?. بخشی از حمام وکیل شیراز تخریب شد .

?. بزرگترین آتشکده دوره ساسانی در غرب کشور با چهارصد تن ماسه پوشانده شد.
?. سد سلمان فارسی یک شهر دوران ساسانی را نابود می کند. سازمان میراث فرهنگی پس از ده سال سکوت و پس از گذشت یک ماه از آب گیری، تازه دستور توقف آبگیری را به وزارت نیرو ارجاع نموده.

?. میدان نقش جهان و چهار باغ اصفهان همچنان در هاله ای از ابهام.
?. دو دکل پشت مقبره فردوسی همچنان استوار است.

?. سازمان میراث فرهنگی هیچ اهمیتی به شکستن حریم ارگ علی شاه نمی دهد.
?. سد رامهرمز همچنان تهدیدی است برای سد باستانی "جره".

?. پیش از نوروز پشت درهای بسته تخت جمشید چه گذشت ؟
??. یک اثر دوره اشکانی بدون حفاظت و مرمت رها شده است.

??. سد ملاصدرا در شهرستان اقلید که توسط رئیس دولت افتتاح شد، تپه مهر علی، آثار باستانی پیش از تاریخ و آثار مربوط به دوران ساسانی را به زیر آب برد.
??. ریل گذاری راه آهن در استان فارس موجب نابودی آثار ? تا ? هزار سال پیش در این منطقه شده است. در ضمن این اقدام اثری ویران گر روی نقش رستم خواهد داشت.

??. سه زلزله در حدود چهار ریشتر حوالی پاسارگاد را لرزاند که البته خسارتی به بار نیاورد. گفتنی است آب گیری سد سیوند احتمال وقوع زلزله شدیدی را در این منطقه افزایش می دهد.
??. از کاروانسرای هلاکوخان، از آثار دوران مغول در استان آذربایجان شرقی جز مشتی خاک و سنگ چیزی نمانده است.

??. قلعه باستانی شهر مرند به دلیل بی توجهی مسئولین در حال تخریب است.
??. تپه ای مربوط به زمان اوراتورها در آذربایجان خوراک قاچاقچیان عتیقه شده است.

??. چرا اطلاعات مربوط به گنجینه عظیم کشف شده در رامهرمز در اختیار مردم قرار داده نمی شود ؟
??. درخت هایی با قدمت ??? سال به خاطر آب گیری سد سیوند از بین خواهند رفت.

??. نقش برجسته انسان بالدار در پاسارگاد نیاز به ترمیم و مراقبت ویژه دارد.
??. سد گلابر زنجان آثار مربوط به دوران سنگ و آهن و دوران اشکانی را به زیر آب خواهد برد.

 

 

??. گل سنگ به بخشی از تخت جمشید هجوم آورده است؛ این در حالی است که تا این لحظه حرکتی برای مقابله با آن انجام نشده است.
??. حفاری غیر مجاز در مسجد جامع تهران.

??. کتیبه کاخ آپادانا شوش در حال نابودی است و نیاز به مرمت فوری دارد.
??. کلیسای کاتولیک های اندیمشک به طور کامل تخریب شد.

??. عمارت مشیرالدوله به شدت در خطر تخریب است.
??. سازمان میراث فرهنگی چهار سال تخریب نیاسر را تماشا کرد.

??. مرمت آثار باستانی سبزوار بسیار کند و بی نتیجه است.
??. گنبد لیشتر در شهرستان کهگیلویه در خطر نابودی قرار دارد.

??. بلوک های آرامگاه داریوش سوم فرو ریختند.
??. با تخریب یک اثر مربوط به دوره قاجار و تبدیل آن به حوزه شانس یک اثر دیگر برای ثبت در فهرست آثار ملی از دست رفت.

??. کارکنان اداره آب و برق، بند هزار و هفتصد ساله دوره ساسانی را تخریب کردند.
3
?.قلعه گبری از آثار مربوط به دوران ساسانی واقع در شهر ری تبدیل به انبار آهن شده است.

??. تپه مافین با آثاری به قدمت بیش از ???? سال تبدیل به زباله دانی و محل تجمع معتادان شده است.
?. سازمان میراث فرهنگی حریم خانه تاریخی پیرنیا را شکست.

??. ارگ نسا، یکی از مهم ترین شهرهای دوره اشکانی به عنوان میراث جهانی ترکمنستان به ثبت رسید. ( فراموش نکنیم ایران زمین فراتر از مرزهای سیاسی بین المللی است.)
??. آثار تاریخی آرامگاه فیروزان (ابولولو)، مظهر مقاومت ایرانیان در دوران تجاوز اعراب به ایران به واسطه کشورها و دست های پشت پرده نابود خواهد شد.

??. به دلایلی نامشخص، کاوش های کاخ بردک دو سال است که متوقف شده است.
??. از تپه سیلک، هگمتانه و یا جاهای دیگر کشور فقط کاسه و کوزه یافت می شود. پس آثار ارزشمند این تمدن ها کجاست؟

??. سازمان میراث فرهنگی شانس جهانی شدن اشگفت سلمان را به صفر رساند و پس از مدتها هنوز رنگ پاشی های عمدی بر آثار آن را پاک نکرده است.
??. رطوبت و نداشتن حریم مشخص عامل اصلی تخریب کتیبه بیستون می باشد.

??. یک اثر دوره سلجوقی در حال فرو ریختن و تخریب کامل است.
??. هجوم حفاران غیر مجاز و قاچاقچیان عتیقه به محوطه تنگه بلاغی شگفت انگیز است. این در حالی است که حتی هیچ عکاسی حق نزدیک شدن به این منطقه را ندارد.

 

??. به خاطر سیاست های غلط، امکان تخریب چغازنبیل را همچنان تهدید می کند.
??. زمین شناسان دانشگاه شیراز : گازهای سمی باعث تخریب تخت جمشید می شود.

??. سی و نه کشور چهل و پنج اثر فرهنگی، باستانی و تاریخی خود را برای ثبت به میراث فرهنگی جهانی فرستاده اند. جالب اینجاست که نامی از ایران در این فهرست دیده نمی شود.
??. سازه های آبی دوره ساسانی شوشتر آماده برای جهانی شدن. (مانع: سازمان میراث فرهنگی تهران).

??. شهرداری کرمانشاه بافت تاریخی این شهر را در موقعیت خطرناکی قرار داده است.
??. میلاجرد اصفهان مشهور به جیرفت ? در حال تخریب و چپاول شدن است.

??. میدان توپخانه ( امام خمینی ) تهران، یکی از قدیمی ترین نماد های پایتخت، تحت تاثیر مترو تخریب خواهد شد.
??. سد سیوند یک روستای هخامنشی را به زیر آب برد.

??. قلعه داو دختر رامهرمز به دلیل انفجارهای پیاپی و حفاری های غیر مجاز بشدت در حال تخریب است.

  و...  


  
نگذارید تاریخ ایران به زیر آب رود


 

سد سیوند و آرامگاه کوروش بزرگ

    چند سالی است مسئله سد سیوند و تخریب احتمالی پاسارگاد و زیر آب رفتن تنگه باستانی بلاغی فکر میهن پرستان ایرانی و حامیان آثار باستانی را در سراسر جهان به خود مشغول کرده است.پاسارگاد به عنوان یکی از آثار ثبت شده بین المللی ارزشی بسیار داشته و تخریب آن گوشه ای از تاریخ جهان را به دست فراموشی خواهد سپرد که این برای انسان متمدن قرن ?? که حفظ  و مرمت آثار تاریخی جز وظایف مهم آن به شمار می رود،ننگی خواهد بود که آیندگان هرگز فراموش نخواهند کرد.

از مسئولین ذی ربط تقاضا داریم به خاطر آب رسانی به مناطق اطراف پاسارگاد تاریخ غنی کشورمان را تهدید نکنند و توجه داشته باشند که درآمد حاصل از گردشگری و جذب جهان گردان خارجی بسیار بیشتر از کشاورزی دراین منطقه باستانی است.


  

# و فرمان داد تا کالبدش را بدون مومیایی و تابوت به خاک بسپارند تا اجزای بدنش خاک ایــــــــــــــــــرانــــــــــــــــــ را تشکیل دهد #
ای کـــــــــورش..
ای شهریار این سرزمین مقدس
تا پای جان با تو ایم
و برای سرافرازی ایران و ایرانی مجنگیم
باشد که...

نقشه اصلی
  
 |

ای کورش بزرگ...

آری این است پاداش آن همه خدمت به ایران!

این است پاداش آن همه عدالت!

آیا پاداش تو خوابیدن ابدی زیر آب است؟

آیا این حق آن بزرگ مرد است؟!

در آرامگاه ابدی خود و زیر آب آسوده بخواب...


  

واپسین سخنان ابر مرد تاریخ ایران و جهان

کوروش بزرگ

گزنوفون مورخ نامدار یونانی در کتاب کوروپدیا ( زندگی کوروش بزرگ ) چنین می نگارد :

کوروش بزرگ پس از هفتمین بار که سراسر امپراتوری ایران را سرکشی کرد دیگر قدرت و توان جوانی را نداشت و روزگار پیری اش آغاز شده بود . پدر و مادرش سالها پیش با دنیای فانی بدرود حیات گفته بودند . وی به مناسبت هفتیمن سرکشی به کل سرزمینهای ایران که بیش از دهها کشور می شد جمع کثیری از رعیتهای و افراد عام ایران را گردآورد و سپس به آنها پاداشهای بسیاری بخشید . سپس شبانگاه به بالین خواب رفت . همان شب در عالم رویا ندایی او را مخاطب قرار داد و چنین گفت :

"ای کوروش خود را آماده ساز زیرا به زودی به ملکوت خدایان پرواز خواهی نمود "

کورش از شنیدن این ندا سراسیمه از خواب برخاست و خواب برای بزرگان بازگو کرد و چنین پاسخ شنید که به زودی به دیار جاوید خواهی شتافت . کوروش پس از شنیدن این سخن دریافت که آماده سفری بس طولانی و ابدی خواهد بود و پایان زندگی پر فراز و نشیبش اش فرا رسیده است . پس روی به درگاه یزدان نمود و چنین گفت :

ای ایزدان این آخرین قربانی من را پس از یک عمر مجاهدت و کوشش با لطف و کرم خویش بپذیرید . من از یاری خداوند در تمامی مراحل زندگی ام سپاسگزارم . موهبت او بود که به من راه درست را نشان داد و دریافتم چگونه باید از خطا دوری بجویم. خداوند را ارج مینهم که حتی در اوج قدرت هرگز از یادش دوری ننمودم . اینک تنها و آخرین آرزویم این است :

"روزگار زن ? فرزندان ? دوستان ? مردم و میهن عزیزم سعادتمند گردد و عمرم را با شرافت به پایان برسانم "

کوروش پس از این سخن راهی کوه مقدس ایرانیان شد و قربانیان بسیاری را روانه خداوند کرد . سپس به قصر خویش باز گشت تا اندکی بیاساید . چون زمان استحمامش فرا رسید او را دعوت کردند تا خود را شستشو دهد ولی وی پاسخ داد که ترجیح می دهد در بستر خویش به استراحت بپردازد . شب هنگام زمان شام فرا رسید . خادمانش وی را جهت صرف شام فرا خواندند ولی باز کورش از ترجیح داد که در بسترش آرامش اختیار کند . ولی چون عطش بسیاری داشت از خادمانش آب درخواست نمود و نوشید . فردای آن روز فرزندان را فراخواند . پسران کوروش در تمامی مراحل زندگی ( نبردها - سختی ها - شادمانی ها و . . . ) در کنارش بودند . سپس بزرگان هر قوم ایران را نیز فراخواند . موبدان و ریش سپیدان و اندیشمندان را خواست که همگی کنارش گردآیند . پس از آنکه افراد زیادی در محل حضور پیدا نمودند کوروش سخنان اش را آغاز کرد :

ای پسران - دوستان و بزرگان ایران اینک بدانید که عمر من به پایان رسیده است . نشانه های بسیاری وجود دارد که همگی از سفر به دیار جاوید خبر میدهد . من در زندگی ام مردی خوشبخت بودم . در روزگار کودکی از تمامی نعمات زندگی که هر کودکی نیک به دان آراسته بود برخوردار بودم . چون به دوران جوانی رسیدم مزایای جوانی را کسب کردم و از آن بهره جستم و در دوران پیری ام از هیچ نوع موهبتی محروم نبودم . از روز نخست به خاطر دارم که هرچه به عمرم افزوده می شد احساس قدرت و توانایی بیشتری میکردم تا حدی که در روزگار پیری احساس ضعف ننمودم . هر آرزویی که داشتم همگی برآورده شد و دست به هر کاری که زدم به یاری خدا پیروز و سرافراز شدم . دوستان و یارانم از حسن تدبیر من برخوردار شدند . دشمنانم جملگی فرمانم را گردن نهادند . پیش از حکومت من کشورم سرزمین کوچک و گمنامی در آسیا بود که همه ساله مورد یورش بیگانگان قرار می گرفت . حال که مرگ من فرارسیده است آن را بزرگترین و مقتدرترین کشور آسیا به دست شما می سپارم .من به خاطر ندارم در هیچ جهادی برای عزت و سربلندی ایران زمین مغلوب شده باشم . جمله آرزوهایم بر آورده شد و سیر زمان به کام من بود ولی در تمام مراحل زندگی از شکست و ضعف در هراس بودم و هیچگاه مغرور نشدم و خودپسندی را هرگز به خود راه ندادم . در پیروزی های بزرگ هیچگاه پای از دایره اعتدال بیرون ننهادم و حتی شادمانی بی جهت ننمودم . حال که آخرین لحظات زندگی را سپری میکنم خود را بسی خوشبخت و سعادتمند می دانم . زیرا فرزندانم همگی سالم ? با نشاط و عاقل هستند و وطنم از همه جهت مقتدر و باشکوه است و یارانم مسرور و محتشمند . آیندگان از من و کشورم به نیکی یاد خواهند کرد . آیا با چنین موفقیت هایی نباید با آرامش خاطر و امید بسیار به دیار باقی چشم بر روی هم بگذارم ؟

حال زمان آن فرا رسیده است که من جانشین خود را برگزینم تا از نفاق و سخن بیهوده جلوگیری شود . من هر دوی شما پسران ( کمبویجه و تانااوکسار ( بردیا )) را به یک اندازه دوست می دارم ولی امور کشوری را به دست فرزند بزرگتر می سپارم که تجربه بیشتری دارد . من در دوران زندگی از سنت کشورمان بهره بردم و مقید به حرمت نهادن به برادران و بزرگتران بودم . چه در راه رفتن و جه در سخن گفتن . هنگام نشستن بزرگ تر و ریش سپیدان را مقدم از نشستن خود می دانستم . به همین جهت به تمام فرزندانم از دوران کودکی آموزش دادم که در تمامی مراحل زندگی به مهتران و بزرگان احترام گذارند و آنها را بر خود مقدم شمارند . شما و آیندگان نیز باید چنین کنید تا این سنت نیک ایرانی باقی بماند . پس تو ای کمبوجیه پس از آنکه بر اریکه حکومت ایران نشستی دمی در زندگی و کشورت غفلت مکن و این موهبتی بزرگ که خداوند به من داده بود را حفظ کن . تو ای تانااوکسار عزیز حکومت ماد ( آذربایجان و کردستان ) ? ارمنستان و کادوزی را به تو می سپارم . خداوند را سپاسگزارم زیرا تمامی نیازهای یک پادشاه نیکو را در شما دو فرزند عزیزم می بینم . کمبوجیه مسئولیت بیشتری نسبت به تو ای تانااوکسار بر عهده دارد . هردوی شما بایستی گونه ای حکومت کنید که زمان استراحت نداشته باشید . عشق به کارهای بزرگ و مشکل داشته باشید و در نهادتان پی ریزی کنید . کوشش کنید که فریب کاری و نیرنگ بیگانگان در شما نفوذ نکند . زیرا اینها مانع از درست حکومت کردن است .

ای کمبویجه بدان که عصای زرین - سلطنت را حفظ نمی کند بلکه یاران صمیمی و نیک برای پادشاه بهترین و مطمئن ترین تکیه گاه است . این را بدان که افراد وفادار عموما کم پیدا می شوند زیرا اگر این خصلت نیک فراگیر بود دیگر خیانت و دروغ و دشمنی وجود نداشت . پس تو نیز بایستی در تلاش برای جذب چنین افرادی باشی که البته این کوشش با جور ? ستم ? زور و قدرت یافت نمی شود بلکه با یاری به دیگران ? کارهای نیک و رفتار پسندیده بدست می آید . اگر برای اداره امور کشوری نیاز به یاری داشتی همکاران خود را از میان اشخاص شریف و اصیل برگزین . هم میهنان خودمان بدون شک از خارجیان و مردمان کشورهای دیگر بهتر به کشورشان خدمت میکنند و به ما نزدیک ترند . آنها از خون ماهستند و با آداب و فرهنگ و رسومات ما بزرگ شده اند . پس کوشش کن که از ایرانیان برای اداره این کشور بهره ببری . این پیوستگی که میان ایرانیان وجود دارد به لطف خداوند است و شما نیز باید برای حفظ آن کوشش کنید . اتحادتان را در تمام زندگی حفظ کنید تا همیشه پایدار و سرافراز باشید . هر افتخاری که نصیب هر کدام از شما دو برادر شود گویی برای دیگر کسب افتخار شده است پس تلاش کنید که برای یکدیگر موفقیت بیافرینید . هر کدام از شما که قدرت بیشتری داشته باشید هیچ کس جرات بی احترامی به برادر پایین تر را نخواهد کرد . پس موفقیت هر کدام از شما موفقیت آن دیگری است . در هیچ کجای گیتی ننگی بالاتر از نفاق و دورویی و دشمنی بین دو برادر و خانواده سراغ ندارم


  

بود توان و قدرتم نذر ولایت حسین


تمام هم و غم من جلب رضایت حسین


بوده و هست و باشد این گریه کن سرای او


همیشه غرق منت و لطف و عنایت حسین


خدایا نیاورد که او گلایه دار ما شود


که می توان برآید از پس شکایت حسین


به هر کجا که می روم نمی روم که می برد


که رشته دلم بود دست درایت حسین


جاه و کرامت و مقام و رتبه را نخواستم


اربعین


 


که رتبه و مقام ما نور هدایت حسین


خدایا نیاورد که کم سایه او ز سر شود


که زندگی ما بود تحت حمایت حسین


به جام عشق تشنه ایم و ذکر ماست العطش


که دست میر لشکرش بود سقایت حسین


فرا رسیدن اربعین امام حسین علیه السلام تسلیت باد.


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ