سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
نویسندگان وبلاگ
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 31
بازدید دیروز : 29
کل بازدید : 208689
کل یادداشتها ها : 111
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
تاریخچه ی چهارشنبه سوری
پس از اینکه همگی خانواده از روی آتش پریدند, آتش رها گشته تا آرام آرام خاموش شود و یا با آب آن را خاموش می کنند. اگر این آیین در خانه برگزار شده باشد, معمولا دختری که هنوز به سن بلوغ نرسیده است, خاکسترها را جمع می کند و با یک خاک انداز به چهار راهی می برد و درآنجا پراکنده می سازد, سپس به خانه بازمی گردد. و آنگاه این پرسش و پاسخ با خانواده که درون خانه هستند رد و بدل می شود: «کی هستی؟» «منم» «از کجا آمده ای»«از یک جشن عروسی». «چه چیزی آورده‌ای؟» «تندرستی».

جشن ایرانی سوری کمابیش در سراسر ایران مرسوم و معمول است. در بیشتر روستاها, نوازندگان ِ بومی –در زمان برگزاری جشن- ساز ِ همراهی کننده ای را می نوازند. آقا جمال خوانساری نویسده ی سده ی 19م, نواختن سازی را در این روز را, برای دور کردن بدبختی پیشنهاد کرده بود. تا سال 1920م که مردم از داشتن جنگ افزار گرم بازداشته شدند, مردان از شلیک تیر هوایی به نشانه ی افروخته شدن چوب و خاشاک بهره می بردند.

در جاهایی همچون شیراز ، کردستان و آذربایگان ، آداب و آیین ویژه و کهن تری وجود دارد . برای نمونه، سفره حضرت خضر (ع) و یا آب پاشی در سعدیه که ویژه ی شیراز است و یا سفره های خوراکی رنگینی که در کردستان و آذربایگان آماده می شود.

ریشه ها:

 شماری جشن «همسپهمدیم» که پس از اصلاح گاهشماری در زمان اردشیر یکم (40-224 م.)، شش روز پیش از نوروز برگزار می‌شد را ریشه ی راستین جشن سوری می دانند.

 انگاره‌ی آیین آتش شدنی است که, از جشن سده برگرفته شده باشد، که جشنی زمستانی بود که در شب 11 بهمن با شادمانی فراوان و با روشن کردن آتش‌هایی بزرگ در زمین های باز یا بر فراز تپه‌ها برگزار می‌شد. به نوشته‌ی ابوریحان بیرونی، در این روز تعطیل (سده) ایرانیان باستان خانه‌های خود را برای دور کردن بلا و چشم بد، بخور می‌دادند تا این که نزد شاهان رسم شد که در این جشن آتش بیافروزند.

 اینکه شماری انگاشته اند, پریدن از روی آتش یا خواندن شعر «سرخی تو از من, زردی من از تو» رسمی ایرانی نیست و توهین به آتش است, آنچنان درست به نظر نمی آید. بی گفتگوست که در ایران باستان نیز برای از میان بردن جانوران ریز و زیان بار و بیماری های واگیردار از آتش به عنوان یک پاک کننده و زداینده ی ناپاکی ها و بیماری ها بهره می گرفته اند و این کار توهین به شمار نمی آمده است . آیین پریدن از روی آتش نیز ریشه در آزمون آتش دارد. برای نمونه گذر سیاوش از آتش و یا آزمون آتش آذرپاد مهر اسپندان هر کدام نشان از جایگاه آتش و آزمون گذر و پریدن از آتش در فرهنگ باستانی ایران دارد.

فردوسی پیرامون گذر سیاوش از آتش می گوید:

ســیــاوش ســیــه را بــه تــنــدی بــتـــاخـــت         نــشــد تــنــگ دل جــنــگ آتــش بــســاخـــت
ز هــرســو زبــانــه هــمــی بـــرکـــشـــیـــد           کــســی خـــود و اســـپ ســـیـــاوش نـــدیـــد


 آتش انبوهی بوده و سیاوش هم تیز از آن گذشته است. باید دانست که گامهای اسب هنگام دویدن ریختاری پرش گونه دارد.

 این انگاره که چون در ایران باستان هفته وجود نداشته است, پس وجود نام چهارشنبه بر این جشن، نشانی از ایرانی نبودن آن است نیز بی گمان نادرست است. در ایران باستان هفته وجود داشته است و این سخن سراسر نادرست است. تنها بسنده است به وجود هفت«آهنگ شاهانه»(خسروانی) در زمان ساسانیان اشاره نمود که هر یک در روز ویژه ای از هفته خوانده می شده اند. یا بازی تخته نرد که با بهره گیری از طرحی که ساعات شبانه روز, هفت روز هفته و دوازده ماه سال را بازمی نمود, ابداع شده بود. همچنین اسناد سغدی مانوی به دست آمده, نام های کهن هفت روز هفته را که در دو سامانه ی روزشماری بنیادین به کار می رفته اند گواهی می کنند.


  

چگونگی آتش افروزی و سروده های آن :

ایرانیان نور را مظهر یزدان پاک می دانسته اند و

 ستایش از آن را واجب . آتش نیز بزرگترین نماد و قدرت

اهورامزدا است که باید آنرا درود فرستیم و بزرگ بپنداریم .

در شهر خور دید و بازدید های شبانه را " آیرون "

مینامند که در گویش خوری آتش است . آذربایجان

نیز مهد آتش و نگهدارنده آتش ایران زمین است .

 در یزد نیز همین دید و بازدید های شبانه "آتشون"

گفته می شود . در جشن های ملی آتش بازی از

مهم ترین کارهای ایرانیان است . در بسیاری از عروسی

های اقوام ایرانی آتش افروخته می شود .

دهها آتشکده در ایران به همین دلیل بنا گشت که بسیاری از

آنان توسط تازیان ویران گشته ولی برخی دیگر پابرجاست .

در قلب کویر ایران خور مردمان پس از

درگشت نزدیکان خود تا سه شبانه روز هنگام غروب آفتاب

 آتش می افروزند و عده ای دیگر در آن هنگام

به فاصله چند متر از یکدیگر نیاکان خویش را نیایش میکنند .

هنوز هم در بسیاری از نقاط کردستان ایران نه تنها چهارشنبه

سوری بلکه شبهای نوروز نیز آتش افروخته

می شود . عده ای از مورخین قدیمی برای ملی کردن

نام چهارشنبه تازی گفته اند که زمانی که زرتشت

گاه شماری برای ایران بنا کرد نوروز به چهارشنبه افتاده

 بود و برای همین ایرانیان شب قبل از نوروز را

شادی وپایکوبی می نمودند . ولی بی شک چهارشنبه واژه ای

تازی از پس از اسلام است . ولی جشن

چهارشنبه سوری از هزاران سال پیش از اسلام برقرار بوده است


  

آجیل شب چهارشنبه سوری

پایان شب چهارشنبه سوری پس از رقص و

 پایکوبی های دسته جمعی و آتش افروزی خانواد

ه ها دور هم جمع می

شوند . سالخوردگان شروع به خواندن داستانهایی از

 شاهنامه می کنند . زنان اسفند دود میکنند و سپس سینی های

آجیل را می آورند . مواد داخل این آجیل در نقاط مختلف ای

ران گوناگون است . برای نمونه در خراسان انجیر

کشمش - خرما توت خشکه فندق پسته و بادام است

. در بزرگ آباد رضائیه : کشمش مویز گردو بادام

سنجد خرما انجیر شیرینی آب نبات تخمه قاقوت

و تخم مرغ رنگی است . در شاهپور آذرآبادگان

: کشمش - نخود گردو فندق انجیر- بادام شاهدانه است

 و بسیاری بازارهایشان را چراغانی میکنند . در

بسیاری دیگر از نقاط ایران زمین آجیل شب چهارشنبه

سوری به شرح زیر است : تخمه شاه بلوط باسلق

برنجک مغز گردو برگه هلو برگه زردآلو جوزقند و آلو است


  

آش شب چهارشنبه سوری

در بیشتر نقاط ایران در این جشن ملی آش می پزند .

 آش در لاریجان هفت نوع بنشن هفت جور سبزی و هفت

ترشی را در خود دارد که هفت ترشی آش نامیده می شود .

 در خراسان چهار رنگ پلو برای چهارشنبه سوری

درست میکنند . که بیشتر رشته پلو عدس پلو زرشک پلو و ماش پلو است . سپس آنرا بین اقوام خود تقسیم

میکنند . در شاهپورشهر آذرآبادگان در بیشتر منازل پلو می خورند .

در رضائیه کوفته می خورند . در بندر عباس

پس از خوردن غذای معمولی نان و نمک و پیاز را در سفره می پیچند

و سپس در زنبیل مخصوص خود که "

کندوک " نام دارد و از برگ خرماست قرار می دهند ولی

 تا صبح نباید دست بخورد . این کار بدین جهت است که

خیر و برکت برای خانوداه همیشگی باشد .

 در اصفهان ظهر مراسم جشن آش رشته درست و میل میکنند . زنان

سمای مازندران در شب مراسم گندم خیس میکنند و

روز چهارشنبه سوری با آن گندم و چند نوع سبزی صحرایی

آش درست میکنند و برای همسایگان خودمی فرستند .

در برخی مناطق رسم است که همسایه نباید ظرف آش را

بشوید و همانگونه آشی باید تحویل کسی که آش را تقسیم

کرده است بدهد . در آلاشت آش ترشی درست میکنند .

قاشق زنی در جشن چهارشنبه سوری

این مراسم مخصوص شب جشن است و هدف از آن

 جمع آوری حبوبات یا پول آن برای پختن آش شب چهارشنبه

سوری است . زنان و جوانان با انداختن روکشی بر سر

 خود بر در منازل می روند و با زدن قاشق بروی پیاله ای

درخواست حبوبات می کنند بدون آنکه سخنی بگویند و

معمولا خود صاحب خانه مقداری مواد لازم برای آش را در

پیاله آنان می ریزند . در خراسان به جای قاشق از ملاقه

 استفاده میکنند . رسم بر این است که خانواده هایی که

مسافر یا بیمار دارند به شخص قاشق زن چیزی نمی دهند و

با گفتن ناخوش داریم و سفری داریم شخص را دور

 

میکنند . این کار برای جوانان بیشتر جنبه تفریح و شادی

 دارد ولی برای زنان هدف و گرفتن مراد خود این کار را

انجام می دهند . شخص قاشق زن نباید سخن بگوید .

 نباید رویش را بر دارد زیرا بد یومن خواهد بود . در کرمان به

جای پیاله کیسه ای را بر میدارند و به در منازل می روند .

به خشنودی نیاکان ایران زمین که هر چه ما امروز داریم

 از رشادت ها و وطن پرستی های آنان داریم

 


  

مراسم فال گوشی شب چهارشنبه سوری

پس از آنکه آتش افروزی به پایان رسید زنان و مردان ایرانی آرزوی خود را برای سال جدید در ذهن یاد آوری

میکنند و سپس به گوشه ای مخفی می شوند .

در رضائیه و نقاط شمال غربی ایران مردمان پارچه هایی بر سر خود

میاندازند . سپس در سر کوچه های , داخل خانه های

و سر گذرها مخفی می شوند . سپس مشغول فال گوش شدن

می شوند و به سخنان افراد عابر خیابانها ,

ساکنین منازل و مردمان دیگر گوش فرا می دهند . سپس سخن او را با

این برداشت می پندارند که پاسخ به آروزیشان

در سال جدید بوده . پیش خود این امر را تداعی میکند که سخن آن

فرد در جواب نیت او است و چون در روزهای نوروز بیشتر

 سخنان مردم درباره شادی و سلامتی و نیکی است پس

بیشتر حاجت ها را برآورده شده میدانند . در رضائیه مردم

 هنگام مخفی شدن کلیدی را زیر پای خودشان می گذارند

که این کار برای گشایش کارها در سال جدید است .

در کردستان و کرمانشاه ایرانیان برای اثبات فالگوشی به درب

خانه سه نفر می روند تا از پاسخ به نیتشان مطمئن گردند .

مراسم فال کوزه در شب چهارشنبه سوری

از زیباترین مراسمهای ایرانی

مخصوص چهارشنبه سوری مراسم فال کوزه است

 . پس از پایان آتش افروزی و

مراسمهای جشن و شادی و رقص دسته جمعی زنان و مردان ایرانی به

داخل خانه هایشان باز میگردند و شروع به

فال گرفتن برای آرزوهای خود میکنند .

 وسیله نخست این بازی دسته جمعی کوزه است .

 در اصفهان این مراسم را

" فال بولونی" , در گودین کنگاور" فال قزیل" یا " فال گوشه"

 می گویند . زنان شب قبل از چهارشنبه یک کوزه

آب ندیده را بر می دارند سپس هر نفر یک قطعه انگشت

ر یا سنجاق یا گوشواره یا انگشتانه را داخل کوزه می اندازند

و پر از آب میکنند . سپس روی دهانه کوزه سینی , صابون , کیسه حنا , سورمه دان و نقل می گذارند . دختر

کوچکی کوزه را داخل تنور می گذارد و سینی را روی آن .

 روز چهارشنبه سوری پس از خوردن آش رشته که از

غذاهای اصلی این شب است و پایان آتش بازی همان دختر کوزه را به زیر دامن خود قرار میدهد و یک نفر دیگر

هم دیوان حافظ را می آورد . سپس هر قطعه را برای نیت

یک نفراز داخل کوزه بیرون می آورد و برایش فال می

گیرند . در خراسان آب داخل کوزه نمی ریزند .

در اصفهان به جای حافظ " چاربیتو" می خوانند . در کنگاور

کرمانشاهان روستای گودین بدون آنکه آب

 درون کوزه بریزند نشانه ها را داخل میکنند و درب کوزه را با دستمال

میبندند . سپس با ریسمانی از ناودان آویزان میکنند .

 در خور این مراسم " فال هنشکو" نام دارد .


  

شال اندازی شب چهارشنبه سوری

این مراسم در مناطق شمال غربی و غرب ایران به وفور

صورت می گیرد , در رضائیه , شاهپور شهر , تبریز ,

کردستان , کرمانشاهان و . . . . در شاهپور شهر

 آذربایجان مردم از بالای پشت بام شالی بلند را به درون خیابان

آویزان میکنند . مردمان از خانه هایشان بیرون می آیند و شالها را پر از میوه و آجیل میکنند و سپس افراد بالای بام

شال را به بالا میکشند . عده ای که نامزد یا دوست

 دختر یا پسر دارند به خانه های نامزدشان یا دوستانشان می روند

و با آنان این مراسم را اجرا میکنند . آذری ها می گویند :

 شال سالماخ . در کردستان نیز به وفور این مراسم انجام

می گیرد و قبل از آن در بامهای خود آتش می افروزند.

 در کردستان می گویند : هتری و متری شتیکمان بوبخه نه

بن چیری . سپس مردمان هدایا را بین خود تقسیم می کنند

و در آخر شب به خانه های خود باز میگردند .

 


  

کوزه شکستن در شب چهارشنبه سوری :

برای پیشواز رفتن جشن نوروز جشن کوزه شکستن

چهارشنبه سوری یکی از مراسمهایی است که برای استقبال از

آن انجام می گیرد . مردم برای رفع بلا ها و مشکلات و

چشم های بد کوزه های آب قدیمی خود را می کستند . در

خراسان پس از جشن و شادی شب چهارشنبه

سوری مردم درون کوزه کمی زغال و نمک و یک سکه می گذاشتند و

همه افراد خانواده آن را دور سر خود می چرخانند و

سپس آنرا از بالای پشت بام به بیرون پرت میکنند تا سیاه بختی

- چشم شوری و فقر از خانه هایشان در آغاز سال نو بیرون رود .

در یوالار رضائیه و برخی نقاط کردستان , مردم پیش از طلوع خورشید روز سه شنبه از هر خانواده ای یک نفر

سرچشمه می روند و کوزه را از آب پر میکنند و

به خانه ها می آورند . روز سه شنبه کوزه های آب را در گوشه

های خانه می گذارند و آنرا در پخت نان مخلوط

میکنند و نان می پزند . در تبریز برخی مردم برای شوخی شب

چهارشنبه سوری از بالای پشت بام ها بر سر

 یکدیگر آب می ریزند و آب را مایه روشنایی میدانند . این مراسم در

زمان ساسانیان نیز انجام می گرفت .

اسفند دود کردن و به صحرا رفتن شب چهارشنبه سوری

این مراسم در بیشتر نقاط ایران زمین انجام می گیرد .

 هدف سلامتی و تندرستی و رفع چشم های بد است . در

کردستان و کرمانشاه مقداری پیاز , چند جفت جوراب و

 چند ظرف شکسته نیز بیرون می ریزند . کردستان و اقوام

کرد در شب چهارشنبه سوری همانند سیزده به در به صورت دسته جمعی یا تک تک به صحرا می روند و به

آبهای زلال چشمه ها نگاه میکنند . مدتی در صحرا شادی

 و رقص میکنند و زنان چند تار موی بچه هایشان را قیچی

میکنند و به دست نسیم , باد , آب رودخانه و . . . می سپارند . سپس با کوزه های آب به خانه هایشان می آیند .

 

تخم مرغ شکنی شب چهارشنبه سوری

تخم مرغ شکستن یکی دیگر از بازیهای مخصوص ا

ین شب است که با هلهله کردن و رقص و شکستن تخم مرغ

صورت می گیرد . در کرمانشاه "خاجنگی" ,

در یوالار رضائیه "یومورتا ساواشدیرماخ" گفته می شود . برای این

کار معمولا تخم مرغها را رنگ میکنند . سپس یک نفر

 تخم مرغ را در مشت خود قرار میدهد به طوریکه سر تخم

مرغ بیرون باشد و شخص دیگری با تخم مرغ خود

به آن ضربه می زند . هریک از تخم مرغ ها که شکست آن

شخص بازنده و باید تخم مرغی را به برنده بدهد .

 بسیار مشاهده شده است که یک شخص دهها تخم مرغ را در این

شب برنده شود و بسیاری به جای آن از گوسفند

و مرغ و خروس نیز استفاده میکنند . مردمان گرگان چند ساعتی

قبل از اجرای مراسم در جنگلها می روند و پیاده روی

میکنند و سپس شروع به جشن گرفتن و شادی میکنند .


  

. در انارک نیز شعر زیر

را در شب چهارشنبه سوری می خواننند :

غیلا بی در , غیلا بی در , مرد می بد , از ما بی در

در نائین نیز آتش را از بام به کوچه می اندازند و کوزه ای

از آب را به درون آن پرتاب میکنند . سپس

همگان به دور آن جمع می شوند و شادی می کنند .

عده ای بر این باور هستند که پرت کردن آتش از بام

به خیابان قدمت بیشتری دارد و این کار برای درست کردن

دود است تا فروهر های نیاکانشان با استفاده

از دود آنجا را پیدا کنند .

در اشکور بوته های آتش را بر پشت بام می برند و آنجا آتش می زنند و این سروده را میخوانند :

کل کل چهارشنبه

گل گل چهارشنبه

فردا بهاره شنبه

فردا بهار شنبه

هرنج و رنجی بکله

گرفتاریها و رنج بریزد

می سکه رنجی به کله

رنج من که مثل رنج سگ است بریزد

سپس خاکستر را در کوچه ها می ریزند و

 صبح چهارشنبه یک کوزه شکسته و مقداری خاکستر و یک جارو

7 , 5, کهنه بر میدارند و در وسط کوچه قرار میدهند .

در بیشتر روستاهای طبرستان ایران دسته های 3

تایی آتش برپا میگردد . که بیشتر از بوته های گون یانی

و ساقه برنج است . همه افراد باید 7 بار از روی

آن بپرند . سپس این سخن را تکرار میکنند :

من پرمه ته سر

می زرده ته

تی سرخه مه

ارمنی های ایران جشن چهارشنبه سوری را با نام

 " درن دز " برگزار میکنند . آتشی برافروخته میکنند و از

رویش میپرند . شمع های روشن میکنند و به خانه هایشان

می برند . تا برکت آتش به خانه هایشان بیاید .

این جشن در سال 1347 برابر با 25 بهمن در

ایران بسیار باشکوه برگزار شد بوده است .

در شهرهای ایران که گویش ها یکی است

 این سروده های خوانده می شود :

بترکه چشم حسود و بیگانه

چه بیرون و چه تو خانه

شنبه زا , یکشنبه زا , دوشنبه زا , سه شنبه زا , چهارشنبه زا , پنجشنبه زا , جمعه زا

هرکه از دروازه ها تو میاد

هر کی از دروازه ها بیرون میره

زاغ چشم , سیاه چشم , ارزق چشم

بترکه چشم حسود و بیگانه

چه بیرون


  
شام چهارشنبه سوری
بین مردم مرسومه که در این شب شام سبزی پلو ماهی وکوکو سبزی و دلمه وانواع آش از جمله آش رشته می پزن و بعد از شام شب چره ای با آجیل شیرین و انواع مغزها مانند گردو و بادام و فندق و کشمش و خرما و قیسی انجیر باسلوق و شیرینی جات ساده دارن . فقط باید از اسراف و تبذیر و زیاده روی پرهیز کرد . این مراسم بزرگترین حسن اش به سادگی و بی آلایشی اش هستش ... قرار نیست برای تهیه و تدارک این چیزها خانواده ها متحمل زحمت وهزینه زیاد بشن . خوشبختانه و خدا رو شکر با تلاش های نیروی انتظامی تقریبا دو ساله که از وحشیگری و لاابالیگیری بعضی از افراد مزاحم و سودجو کمتر شده و دیگه از افراطیگری و انفجارهای مهیبی که از اوایل بهمن ماه ! شهر تهرون و ایضا چهار ستون بدن ما رو می لرزوند خبری نیست ...
آجیل چهارشنبه سوری آجیل چهارشنبه سوری ریشه در آئین باستان دارد، این آ جیل مشکل گشا معمولاً از هفت نوع میوه خشک تشکیل شده است. در خراسان آجیل چهارشنبه سوری بی نمک است مانند انجیر، کشمش، خرما، خشکه توت، فندق، پسته و بادام خام که خوردن این هفت آجیل بی نمک در آن شب شگون دارد. در روستاهای ارومیه کشمش، مویز، گردو، بادام، سنجد، خرما، انجیر، شیرینی، آب نبات، آینه و سکه قرار می دهند و همه چراغ ها را روشن می کنند.
در برخی شهرهای ایران بازارها را در شب چهارشنبه سوری چراغانی می کنند و به طور کلی در سراسر ایران آجیل چهارشنبه سوری مجموعه ای است از دانه های خشک و میوه های خشک.اسپندسوزی در بسیاری از شهرها و روستاهای ایران و چه بسا در همه جای این سرزمین که این آئین را گرامی می دارند در آتش چهارشنبه سوری اسپند می ریزند تا چشم بد و آفات و بلایای زمینی و آسمانی را از خود دور کرده باشند. دود کردن و بخور دادن ریشه در آئین باستان دارد و از دیرباز اقوام آریایی با دود و بخور رابطه ای معنوی و اسطوره ای داشته اند، آتش و دود و دعا و بخور هماره دیوان و اهریمنان و آفات اهریمنی را از زندگی و خانه و کاشانه آریایی می رمانده است...

شام چهارشنبه سوری
آش چهارشنبه سوری، آش مراد است، این باور دیرینه ایرانی است که در بسیاری از جاهای ایران در شب یا روز چهارشنبه سوری آش می پزند و نذر می کنند. در خراسان به جای آش چهارگونه پلو می پزند؛ رشته پلو، زرشک پلو، عدس پلو و ماش پلو. در برخی شهرهای آذربایجان نیز به جای آش، پلو می پزند، در ارومیه کوفته می پزند و در بندرعباس پس از خوردن شام در سفره نان و پیاز و نمک می گذارند و آن را در لیف درخت خرما قرار می دهند و تا بامداد روز چهارشنبه دست به آن نمی زنند تا خیر و برکت از خانه شان نرود. مردم بندرعباس حلوا و کلوچه مخصوص درست می کنند و در اصفهان آش رشته می پزند و آن را به همسایه ها می دهند. در مازندران در شب چهارشنبه سوری زنان گندم خیس می کنند و روز چهارشنبه با آن و چند گونه سبزی صحرایی آش می پزند و به آن کال چارشنبه گندم آش می گویند.

شام نوروزی
از دیرباز اقوام ایرانی بر این باور بوده اند که برای شب نوروز، شام ویژه ای باید تهیه کنند زیرا سالی که گذشته سال تلاش و کار بوده و در آستانه سال نو و حضور نوروز هنگامه آسایش و آرامش و شادی و بهره وری از دست رنج یکساله است. خراسانی ها در شب نوروز سبزی پلو و ماهی پلو و پلو مرغ و کوکو می خورند و بیشتر اقوام ایرانی رسم دارند که شب نوروز و یا ظهر نوروز ماهی و سبزی پلو بخورند.

سفره نوروزی
همه اقوام ایرانی در شب نوروز و تحویل سال یا ساعتی پیش از آن و یا در بامداد نوروز سفره نوروزی می اندازند. چگونگی گستردن سفره نوروزی به طور کامل چنین است: سفره سپید رنگ که در بالای آن آینه را قرار می دهند که گرد باشد و گردی آن نشان از آن دارد که جهان بی پایان است. در پیرامون آینه یک یا چند شمع یا چراغ به شمار افراد خانواده روشن می کنند که شعله نشان از فروغ ایزدی دارد. روی آینه تخم مرغی می گذارند که نمودی از تخمه و تبار است و در جلوی آینه مشتی گندم که نشان از رزق و روزی است و در سوی دیگر سفره نانی می گذارند که برای برکت سفره است و در سمت دیگر ظرفی لبریز از آب که در آن چند قطره گلاب نیز ریخته شده باشد.
در کنار جام آب، کوزه ای نو و آب ندیده که تازه آب در آن ریخته اند می گذارند و تا لحظه سال تحویل از آن برنمی دارند و در این کوزه چند برگ انار یا نارنج می اندازند. در برخی مناطق ایران ماهی را درون کاسه آب می اندازند و جلوی آینه قرار می دهند. اسپند رنگ شده، جامی از شکر ، شیر، ماست، پنیر، کره تازه، گل نرگس، سنبل، باقلا و سکه و شیرینی و آجیل و میوه نیز در اطراف سفره قرار می دهند.


چهارشنبه آخر سال از زمانهای قدیم در اردبیل به " گل چهارشنبه " مرسوم است زیرا همه خانه‌ها دراین روز مثل گل پاکیزه شده و برخلاف چهارشنبه قبل از آن که به " کول چهارشنبه " یعنی چهارشنبه خاکستر معروف است زیبا و شادی آفرین می‌باشد.

از رسوم زیبایی که از سال‌ها قبل در" چهارشنبه سوری " دراین استان رواج دارد بردن هدایایی از سوی خانواده‌ها طی مراسم خاصی به خانه دختران شوهر رفته است.

در زمان‌های نه چندان دور خانواده‌ی پدری هدایای خریداری شده را به همراه غذای مخصوص در سینی بزرگی قرارداده و روی آن را با پارچه‌های رنگی تزیین و به خانه فرزندان دختر می‌فرستادند ولی این رسم هم‌اکنون با شیوه‌ای ساده و متفاوت با گذشته انجام می‌گیرد.

در گذشته نه چندان دور درشب " چهارشنبه سوری " پس از صرف شام سفره مخصوص این شب پهن می‌شد که طبق رسم در این سفره خشکبار، شیرینی قرارداده و با شمع‌های رنگین که درآن زمان ساختن آن مخصوص اردبیل است سفره را مزین می کردند.

طبق این سنت دیرینه " پسران جوان دراین شب کمربندهای پارچه‌ای یا دستمال خود را از روشنایی بام‌ها و یا پنجره همسایه و یا اقوام خود آویزان کرده و صاحب خانه بدون انکه درصدد شناسایی انان باشند هدایای به پارچه می‌بست." این آیین بیشتر توسط جوانانی انجام می‌شد که به دختری علاقمند بوده و به آرزوی وصلت با او برای " قورشاخ آتماق "یعنی دستمال انداختن به خانه دختر رفته و با این نیت درباره آنچه که به دستمال یا کمربند آنان بسته می‌شد تعبیراتی می‌کردند.

."برخی سالخوردگان منطقه هنوز هم معتقدند که چون شنیدن سخنان بد و یا خوب درشب "چهارشنبه سوری " در زندگی فرد شنونده تاثیر دارد ، دراین شب نباید سخنان ناامیدکننده ای درمیان افراد خانواده‌ها رد وبدل شود.

همچنین بر اساس یک سنت دیرینه همانگونه که افراد شب " چهارشنبه سوری " از روی آتش می‌پرند در سال‌های نه چندان دور صبح چهارشنبه از روی آب جاری و نهرهای روان می‌گذشتند که این رسم در منطقه به آیین " نو اوستی " مشهور بود.

درشب چهارشنبه سوری اغلب خانواده‌های ساکن درمنطقه غذاهای مخصوصی متشکل ازماهی و برنج تدارک می‌بینند.
 

آئین های چهارشنبه سوری یا شب چهار شنبه آخر سال در 2 قسم است :

یک قسمت از آن عمومی و مشترک در میان تمامی مردم ایران است و قسمت دیگر آئین های مخصوصی است که در یکی دو قرن اخیر مردم آنها را بنیاد نهاده اند .

ازجمله چیزهایی که حتما باید د رشب چهارشنبه سوری بخرند آئینه است که مظهر صمیمیت و یکرنگی است و دیگری کوزه که جای آب است ، آب مظهرپاکی است و بعد اسپند برای دفع چشم زخم .

آتش افروزی بزرگترین سنت در جشن چهارشنبه سوری است در غروب آفتاب گبه های هیزم را روی هم می گذارند دوره هم جمع می شوند خورشید که فرو رفت توده های هیزم به آتش کشیده می شوند گویی می خواهند آتش فروزنده را جانشین خورشید تابنده کنند.

بلاگردانی در این جشن با کوزه شکستن واسپند دود کردن انجام می شود . ایرانیان که جشن نوروزیشان به هنگام نوکردن همه مظاهر زندگی د رمسیر نو شدن طبیعت است چهارشنبه سوری را فرصتی می شمارد تا قضا و بلا را از خود دور کنند با آتش و آب . بوی خاص اسپند ،خاصیت شدید گندزدایی دارد و به همین دلیل در بیشتر سنتها ومراسم از آداب اصلی می باشد وو به گاه چهارشنبه سوری بر آتش می ریزند تا چشم بد را از خود دور سازند .

تخم مرغ شکنی از بازیهای مخصوص چهارشنبه سوری است که ویژه کردستان و نواحی کرد نشین است .
شال اندازی درمناطق غربی و شمال غربی ایران معمول است .
یکی دیگر از مهمترین رسوم جهارشنبه سوری بخت گشایی است. دختران دم بخت آداب گوناگونی را انجام می دهند که مهمترین آن فال گوش است و فال کوزه که همراه با ترانه هاست .
آجیل این شب که در بین اقوام مختلف بصورت آجیل بی نمک است و هر منطقه در ایران آنچه را از محصولات خشکبار بیشتر دارد آماده می سازد.

آش چهارشنبه سوری :
در شب و روز چهارشنبه سوری د ربیشتر مناطق ایران آش می پزند . این غذا مجموعه ای از همه دانه ها ، سبزیها و مواد غذایی را با خود دارد بدان امید که در سال آیند ه برکت بر روزیشان باشد .
در لاریجان در شب چهارشنبه سوری آش می پزند که 7نوع بنشن ،7 جور سبزی و 7 قسم ترشی در خود دارد و آش 7 ترشی نام دارد.
د ربندر عباس حلوا و کلوچه مخصوص در این شهر می پزند تا روز چهارشنبه سوری به بچه هایی که در طلب آن به در خانه ها می آیند بدهند .
د رضمن در شب چهارشنبه سوری افرادیکه مراد و آرزویی دارند آش می پزندبنام آش ابودردا که دانه ها و مواد اولیه آش را از راه قاشق زنی گرد می آورند .
مشهورترین پیک نوروزی حاجی فیروز است که درشهرها و روستاها راه می افتد و دایره می زند و در شب و روز چهارشنبه سوری ،شعرهای شادی آور می خوانند و مژده رسیدن نوروز را می دهند .
چهارشنبه سوری در ایران باستان ،یاد آور پاکیزگی و محیا شدن برای تحویل سال با افکار و روحیه ای نو بوده است .


کوزه شکنی :
یکی دیگر از مراسم مخصوص چهارشنبه سوری آن بوده که کوزه کهنه ای را برمی داشتند و در آن مقداری نمک و ذغال و سکه ده شاهی می انداختند و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر می چرخاند و نفر آخری آن کوزه را از پشت بام ، به کوچه می افکند و می گفت :درد و بلای ما بـِرَه توی کوزه و بـِرَه توی کوچه

آجیل چهارشنبه سوری :
رسمی که از قدیم در ایران متداول است ، تهیه و خوردن آجیل چهارشنبه سوری است . این آجیل شور و شیرین ، مانند آجیل مشگل گشاست؛ یعنی علاوه بر مواد اصلی بو داده ی شور و شیرین، مانند آجیل، برگه هلو و زردآلو ، قیسی ، کشمش سبز ، مویز ، باسلـُق ، پسته و بادام ، فندق بو نداده ، نقل ، شکر ، پنیر ، و مغز گردو هم اضافه می کنند. تهیه این آجیل را برای استجابت یک مراد نذر می کنند . خوردن این آجیل در شب چهارشنبه سوری ، به اعتقاد مردم باعث شگون و خوش یمنی است.
فالگوش :
دیگر از مراسم مربوط به چهارشنبه سوری ، فالگوش ایستادن است ؛ بدین معنی که کسانی که حاجتی دارند ، نیت می کنند و سر چهار راه یا در معبری فالگوش می ایستند و به حرف نخستین عابری ، که از کنارشان می گذرد توجه می کنند و هر کلام که از دهان او درآید در استجابت مراد خود به فال بد یا خوب می گیرند ، اگر گفته عابری موافق با آرزوی صاحب حاجت باشد آن آرزو را برآورده شده می دانند.بعضی ها به جای رفتن به چهارراه و معابر ، این کار را در پشت در اطاق هم انجام می دهند و نخستین سخنی که از پشت در اطاق شنیدند به فال بد و یا خوب در اجابت حاجتشان فرض می کنند.

درحوالی چهارشنبه سوری
 
وندال ها می آیند! این می تواند جنجال برانگیزترین و پرجاذبه ترین تیتر برای جذب چشمان هر خواننده ای باشد. اما وندال ها لابد حالا آزادانه و بی پروا در شهر که نه در تمام کوچه پس کوچه های ثانیه های به تحلیل افتاده اسفند به یک بهانه اتفاقاً ملی و سنتی، بین هر جمعیتی می گردند و هرآنچه که نباید بکنند می کنند که ساده ترین آن انفجارهایی است که لابد شما را به یاد چهارشنبه سوری می اندازد.
اما زن بارداری که در شیرین ترین رؤیاهای بچه دارشدن خود غرق است و ناگهان یک «سیگارت» و یا هر موادمنفجره لعنتی دیگری که قدرت ویران کردن شیشه های اتومبیل های اطراف را دارد، کنارپایش منفجرمی شود، چطور؟
جمعه، هفدهم اسفندماه هزاروسیصدوهشتاد. تهران. حوالی نمایشگاه بین المللی ـ توبگو بین الوطنی ـ تهران. سیزدهمین فروش بهاره به گمانم چنین عنوانی دارد. به انبوه جمعیت خوش آمدید. نه اشتباه نکنید. اینجا مسابقه فوتبال درکارنیست. این سروصدا هم اصلاً به یک حادثه «اکشن» داغ مطبوعاتی ارتباطی ندارد. این صدا، صدای انبوه دستفروشان و دوره گردان و وامانده های آخرسالی است که جمعیت، مورچه سان درهای و هوی دروغهای به ناچار، اما آبدار و سوداگرشان گم شده است.
به ازدحام خوش آمدید. ازدحام بی شمار مردمان گردآمده در اینجا که ازدرو دیوار سالن ها و غرفه ها و محوطه نمایشگاه بالامی روند.باما به میان این مردم که در این گزارش نامشان را «جماعت عصرجمعه» گذاشته ایم، بیایید.
اول شما را به میهمانی صداها می بریم. صدای درهم دستفروشان:
ـ آلمانی، ژاپنی، فرانسوی... فقط دویست تومان!
ـ هزارتومان... هزارتومان... بخاطر مبارزه با گران فروشی (لطفاً با لهجه بخوانید. کدام لهجه مهم نیست!)
ـ سیگارت... سیگارت بدم آقا... سیگارت هفتصدتومان...
ـ شب عیداست و ما لختیم، اما شماها شادید... (دایره زنی می خواند)
ـ شیش تاش هزارتومان... فقط هزارتومان... شیش تا جوراب هزارتومان...
ـ کمربند بدم... کمربند بدم... فقط هفتصدتومان... حراج آخرسال...
ـ فشفشه ـ فشفشه ـ شیش تاش پونصدتومان... فش فشه
ـ خانه دار، بچه دار، شب عیده... بلوزیادت نره... آقاجان... خانم جان
ـ اسفند... اسفندبدم... اسفند...
ـ کفش... آقا کفش دارم... خانوم کفش دارم...
ـ ... پانصدتومان... پانصدتومان (به دلیل شؤونات اخلاقی از بردن نام کالا معذوریم) پانصدتومان... پانصد...
ـ ارباب خودم سامبلی بلیکم... ارباب خودم بزبزقندی (مردی می خواند که لباس سرخ رنگ زنانه ای به تن کرده است و شکم مصنوعی برای خود ساخته است و با دایره می خواند)
ـ هنوز تو این زمونه... دل من و تو خونه... هرگز باورنداشتم... (گروه کوچک ارکستری متشکل از سنتور وضرب و خواننده و گردآمدن مردم و پول ریختن برای این هنرمندان وامانده)
ـ بیا این ور بازار... هرچی بخوای دویست تومان... بیا این ور بازار
ـ تیشرت بدم هزار و پانصد... آقاجان هزاروپانصد... سرت بی کلاه نمونه، آبجی هزاروپانصد...
ـ خانوم توروخدا ازمن چسب زخم بخرین... آقا توروخدا ازمن چسب زخم بخرین...
بامب…
و ناگهان صدایی فراتر از صدای تلق تلوق نارنجکهایی که لااقل پیش از ترکیدن سوتی می زنند و دیگر به آن عادت کرده بودیم، یا صدای «سیگارت»هایی که جوانان تازه به بلوغ رسیده دائماً کنارپای دخترکان دم بخت می ترکانند و گه گاه صدای جیغ آنها را درمی آورد. اما این صدا، صدای جدیدی است که امسال هرچند لحظه یکبار دل هرانسانی را می لرزاند چه برسد به قلب گنجشکان شاداب از بهار درراه.
بامب…
و ناگهان خاموشی... و صدای جیغ یک زن باردار. چشمان گیج و منگ به دنبال صاحب جیغ می گردند. آهان! آنجاست. صدا از یک خودرو پیکان قرمزرنگ تروتمیز شنیده شد. هجوم آدمها و من به سمت خودرو. شیشه های طرف راست خودرو خردشده اند. زن صدمه ندیده، جز هراس و وحشت زدگی. خورده شیشه ها را مادر از دستش جدامی کند.
نه الحمدالله یک بریدگی ساده است. راننده چطور؟ راننده سروصورتش زخمی است. زخم کاری. انگار شیشه در سمت راننده نازک تربوده است که به صورت راننده بیچاره پاشیده است و خون از سروصورتش سرازیراست. مثل همیشه جمعیت تابع احساسات است و دست پاچه. ناگهان از سمت مخالف ما، جوانکی رنگ پریده و بیچاره را کت بسته، دونفر به اصطلاح مأمور انتظامات با خود می برند و از روبروی ما می گذرند، هرکسی دشنامی نثارش می کندو فحشی حواله اش. فایده ای ندارد. باید هرچه زودتر راننده را به بیمارستان منتقل کرد. سراغ جوانه زن باردار می روم:
ـ چیزیتون که نشده؟
ـ نه فقط پالتوم پاره شده؟! (هراسان و با نگاهی هنوز مبهوت، انگار که چیزی به خاطرش رسیده باشد، روبه مادرش می پرسد) بچه... بچه چیزیش نشده باشه؟
ـ خانوم بهتره شما هم بیمارستان برید! (مردی به مادرش می گوید)
ـ خدا لعنتشون کنه، آخه چه حظی از این مردم آزاریشون می برن؟!
***
ـ بمب...
هرآن دراین روزها می توانید این وحشتناک صدای دلهره آور را درهرکوچه، خیابانی بشنوید. این سور چهارشنبه سوری است که همگان میهمان آنیم و وندال ها میزبانان نادانی که حتی خود متوجه عمق خسارت و زیانی که به روح و روان این روزها بسیار گرفتارمان می زنند، نیستند. آنها غریبه های از مریخ آمده نیستند. آنها فرزندان و جوانان من و شمایند که هرچه صدای موادمنفجره آنها مهیب تر و دلهره آورترباشد، افتخار و غرورشان پیش همسن و سالانشان بیشتراست. چه کسی این آخرین موادمحترقه را دراختیار آنان قرارمی دهد؟ چگونه آنها به همین راحتی به این گونه مواد دست پیدامی کنند؟
چرا آنها آسایش پیش از نوروزمان را ویران می کنند؟ آیا این هم نوعی نشان دادن اعتراض است؟ دراین آشفته بازار سیاسی، اقتصادی، گرفتن پاسخ این سؤالات احتمالاً محال است!
معصومه وروانی

چهارشنبه سوری
باورهای بخت گشایی
سفال شکنی با نیت از بین رفتن بدیها و ناراحتی ها، فال گوش ایستادن به منظور گرفتن جواب نیت خود، پریدن از روی بوته آتش، پختن آش بنشن و چهار رنگ پلو و خوردن آجیل مخصوص چهارشنبه سوری به نیت حل شدن مشکلات، از جمله مراسم چهارشنبه سوری است. اما خانواده هایی که دختر دم بخت دارند، علاوه بر این مراسم، در این روز بنا بر آداب و رسوم شهر خود، مراسمی را برای بخت گشایی دختران خود انجام می دهند:
•  در برخی از شهرهای ایران رسم است که بعد از ظهر روز چهارشنبه سوری، دختران دم بخت لباسهای تازه و مخصوصی را که برای این روز تهیه کرده اند، می پوشند و پس از آراستن خود، با یک عدد تخم مرغ و کوزه ای کوچک سرچشمه آب می روند و پس از تفریح و شادمانی در کنار نهر، تخم مرغ خود را سرشکن می کنند و بعد از خالی کردن سفیده، زرده آن را می خورند و با پوسته تخم مرغ که به صورت کاسه در آمده است از چسمه آب بر می دارند و بعد از نیت کردن از آن آب می نوشند و کمی هم بر سر و صورت و لباس خود می پاشند. بعد کوزه کوچکی را که همراه خود آورده اند، پر از اب می کنند و با خود به خانه می برند و آن را سر سفره شام در کنار غذای مخصوص که برای این شب تهیه شده، می گذارند. همه افراد خانواده از آن آب می نوشند و برای دختر آرزوی خوشبختی می کنند.
•  در بعضی از خانواده ها، دختر دم بخت خانواده بازنجیر، قفلی را به گردن می آویزد و هنگام غروب چهارشنبه سوری با آیینه ای کوچک و کلید قفلی که به گردن دارد بر سر چهار راه می رود و کلید را زیر پای راست خود و آیینه را زیر پای چپ خود می گذارد و منتظر می ماند تا با اولین مرد جوانی که برخورد کرد از او می خواهد که قفل را از گردن او باز کند و سپس آیینه را از زیر پای چپ او بر می دارد و مقابل صورت دختر می گیرد. اعتقاد دارند که اگر آیینه طوری جلوی صورت دختر قرار گیرد که او بتواند خود را در آن ببیند در همان سال به خانه بخت خواهد رفت، در غیر این صورت باید یک سال دیگر در انتظار بنشیند.
• در بعضی از خانواده ها، مادر خانواده به نیت دختر دم بخت خود، آش بنشن مخصوص چهارشنبه سوری می پزد و دختر هم دو مجسمه خمیری به شکل عروس و داماد درست می کند و در حین پختن بنشن های آش این آدمکهای خمیری را در آش می اندازد تا همراه آش پخته شوند. سپس دختر. آدمکهای خمیری پخته شده را به سرچشمه می برد و با گفتن نیت خود آنها را به آب می اندازد و معتقد هستند به این ترتیب بخت دخترشان باز می شود.
• در برخی از مناطق ایران، رسم بخت گشایی دختران را این چنین به جا می آورند که در روز چهارشنبه سوری، دختر دم بخت برای خود آیینه و شانه ای می خرد و در شب چهارشنبه سوری این آیینه و شأنه و کمی نبات و هفت عدد گردو را درون کوزه ای می گذارد و آن را پیش کوزه گری می برد تا کوزه را بر روی چرخ کوزه گری خود بگذارد و هفت بار بچرخاند و در هر دور، دختر یک عدد گردو از درون کوزه بر می دارد و می شکند و در دور هفتم او در حال برداشتن گردو از درون کوزه، شعری مخصوص را زمزمه می کند و گردو و بعد کوزه را می شکند با اعتقاد به اینکه اگر بخت او بسته شده باشد، طلسم آن بشکند.
سپس مقداری پول و نباتهای درون کوزه را به کوزه گر می دهد و آیینه و شانه را با خود به خانه می برد.
در بعضی از شهرستانها خانواده ها برای بازشدن بخت دخترشان، بعد از به جا آوردن مراسم مختلف چهارشنبه سوری، مادر جارویی بر می دارد و بازدن چند ضربه آهسته، دخترش را از درخانه بیرون می کند و در را روی او می بندد و دختر بعد از چند دقیقه منتظر ماندن کوزه آب و هدیه ای که به همین منظور در پشت درگذاشته شده را بر می دارد و وارد خانه می شود به امید اینکه به زودی در سال جدید به دنبال بخت خود خواهد رفت.

  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ